سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت باش نه از روی گنگی که سکوت زیور دانشمند و پوشش نادان است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----773175---
بازدید امروز: ----32-----
بازدید دیروز: ----19-----
پایگاه اطلاع رسانی مباشر

 

نویسنده: موسی مباشری
شنبه 91/12/19 ساعت 10:48 عصر

سئوال 60

موضوع: کمرویی دختر سه ساله و روش درمان آن

سلام دختر من سه ساله است مدتیه که دچار کمرویی شده حتی از بازی کردن با هم سن وسالای خودش دوری میکنه وقتی وارد جمعی میشیم خودشو پشت من قایم میکنه قبلا اینجوری نبود رابطش خیلی خوب بود نمیدونم چکار کنم لطفا مرا راهنمایی کنید

پاسخ مشاور

با سلام خوشحالیم  شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم. قبل از اینکه به بررسی راهکارهای عمومی مقابله با کم رویی کودک بپردازیم، از شما می خواهم با دقت بررسی کنید. از چه زمانی چنین رفتاری در کودک شما شکل گرفت و چه اتفاقی در این مدت افتاده است که کودک شما کم رو شده است. با دقت و زیر بینی فرایند شکل گیری کم رویی در کودک خود را برای بنده مو به مو توضیح دهید تا پاسخ مناسب برای شما ارسال شود. در زیر به بررسی کم رویی در کودک می پردازیم:

 همانطور که می دانید همه والدین دوست دارند فرزندانشان را  در زمینه های مختلف به رشد برسانند  و در آینده رفتارفرزندان برای والدین رضایت بخش باشد، بطور اجمال باید بیان داریم که بدین منظور لازم است شناخت و قدرت ذهن و توانایی های متناسب با سن فرزند خود را بشناسیم و متناسب با آنها رفتار کنیم.

تعــــریف کمــــرویی

کمرویی، صفتی است که فرد به خاطر ترسویی،احتیاط کاری و عدم اطمینانش، از نزدیک شدن به دیگران خودداری می کند .فرد کمرو هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهای مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است. در گفتار یا کردار خود ملاحظه کار است،از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسوست.

علل کمـــــــــرویی

کمرویی علل مختلفی دارد، بعضی از آنها از این قرارند:

وجود فــــرد کمرو در خانواده مثل پدر،یا مادر کمـــرو  و الگوگیری کودک از او

تحقیــــر کـــودک در خانه و مدرسه

برچسب کمـــرویی بر کـــودک زدن و تلقین کمــــرویی به او

مقایسه کـــودک با دیگــــران

توقــــع بیش از حد از کـــودک داشتن

تجارب منفــــی کـــودک در موقعیتهای مختلف

نقل مکان هـــای مکــــرر خانواده

آرمان گــــرایی والدین و یا جامعـــــــه

اکنون که تا حدی با عوامل کم رویی آشنا شدیم به بررسی راههــــای درمان کمــــرویی در کــــودکان می پردازیم اما قبل از آن ذکر چند نکته ضرری است:

نکته اول: آنچه بصورت کلی در مورد رفتار کودکان می توان گفت اینست که رفتارهای کودکان واکنش به محیط خودشان می باشد.حال در این محیط 1. والدین2. نحوه رفتار والدین با یکدیگر3. رفتار والدین با کودک 4. دیگران 5. نحوه برخورد آنها با کودک6. نحوه تامین نیازهای جسمی و روانی و ... اهمیت زیادی دارد.

نکته دوم: باید توجه نمود بیشتر پیام هایی که کودکان از والدین خود دریافت می کنند از طریق ارتباط غیر کلامی است . آنان از طریق الگو برداری از والدین خود چگونگی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران از جمله نحوه دستور دادن ، درخواست کردن، سایر رفتارها را می آموزند .روان شناسان کودک بر این باورند که برای تغییر رفتار کودک باید رفتار والدین کودک تغییر کند، پس باید رفتارهای خود و همسرتان را بررسی کنید و ببینید که چه رفتارهایی در شما وجود دارد که کم رویی کودکتان را تقویت می کند.

نکته سوم: همانطور که انتظار ندارید دخترتان یک شبه نقاش شود، انتظار نداشته باشید که یک شبه دختر شما کم رویی خود را کنار گذارد.

نکته چهارم:با دقت بررسی کنید کودک شما چه مدت است که با کم رویی در گیر می باشد، چنانچه از زمان به دنیا آمدن فرزند جدید کم رو شده است باید علت کم رویی را  نحوه ارتباط خود با کودکتان بررسی کنید و لازم است ارتباط عاطفی خود را با او بیشتر کنید.

نکته پنجم: زمانی که با والدین درباره نحوه و تکنیک های تربیت کودک و مواردی که آنان در تربیت کودک باید رعایت کنند سخن می گویم، تمام آنان اذعان می دارند که تربیت کودک امر بسیار پیچیده است و حتی از مهندسی سد و آسمان خراش ها هم سخت تر است، پس به یاد داشته باشید که فرزند پروری دارای ظرایف زیادی است و نیاز به انرژی، مطالعه و صبر زیادی می باشد.

 چند راهکار عملی:

1.عوامل کم رویی کودک خود را بشناسید و سعی کنید آن رابه حداقل برسانید.

2. سعی کنید انجام کارهایی را از کـــودک درخواست نمایید که می دانید ازعهده آنها برمی آید. با این کار اعتماد به نفس او را افزایش می دهید و خود به خود زمینه کم رویی را در او کاهش می دهید.

3. اگر ترس و نگرانی شمادر مورد فرزندتان زیاد از حد باشد، ناخودآگاه این ترس را به کودکتان نیز منتقل می کنید. اگر این روش را ادامه دهید، امکان عمل و ابتکار را از او می گیرید. سعی کنید همه چیز را از قبل برای آماده نسازید، بلکه به او کمک کنید تا بتواند در برابر موقعیت هایی که احتمال خطر در آن می رود عکس العمل مناسبی نشان دهد.

4. عــرصه بـــرخوردهای کـــودک را با محیط خارج گستــــرش دهید. شـــرایطی به وجود آورید که کودکان در محیط اجتماعی قرار بگیرد و نحوه تعامل با دیگران را یاد بگیرد. محیط اجتماعی باید برای کودک جذاب باشد و بتواند به کودک کمک کند تا به صورت فعالانه در محیط اجتماعی شرکت کند.

5. کـــودک را وابستـــه به خود نکنیــــد.فرزندخود را صرفا به این دلیل که بهتر می توانید آنان را تحت کنترل یا سازماندهی در آورید، تشویق به وابستگی نکنید. به او یاد دهید که خودش باید مستقلانه در برابر محیط رفتار کند.

6.بازی های دسته جمعی نقش مهمی در کاهش کم رویی کودک دارد. به او کمک کنید تا با هم سن های خودش به صورت دسته جمعی بازی کند.

7. با او بازی کنید. سعی کنید در هنگام بازی محیط اجتماعی را برای او باز سازی کنید و از او بخواهید که در آن محیط نقش بازی کند. به عنوان مثال محیط یک مغازه(ویا هر جایی که او در آن دچار کم رویی می شود) را باز سازی کنید و از او بخواهید که نقش کودکی که قصد خرید از مغازه دارد را بازی کند.

8. با تشکیل جلسات هفتگی یا روزانه در خانه فرصت اظهارنظر در مورد مسایل مختلف را برای کودک فراهم کنید.

9. بهتر است رفت و آمد های خانوادگی و دوستانه را بیشتر کنید.

10. با ثبت نام فرزندتان در باشگاه های ورزشی یا کلاس های هنری، روحیه فعالیت های گروهی را در او تقویت کنید.

11. یکی از علل کم رویی ضعف اعتماد به نفس است، پس تا می توانید اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت کنید،تمام رفتارهای مثبت وی را تشویق کنید و از تشویق کردن رفتارهای منفی خودداری کنید و او را در صورت لزوم متوجه اشتباهاتش بکنید.(در مکاتبات بعدی می توانیم درباره اعتماد به نفس کودک بیشتر با هم صحبت کنیم)

12. مسوولیت هایی را به کودک دهید تا او را با جامعه پیرامونش مرتبط کند، مثل خرید مایحتاج خانه یا خرید های دیگر.

به یاد داشته باشید کم رویی  کودک شما زمانی برطرف می شود که نکات بالا را با دقت موبه مو انجام دهید. به دلیل طولانی شدن پاسخ از شما اجازه می خواهم که موضوع عصبانیت فرزندتان را در مکاتبات بعدی بررسی کنیم.

باز با ما سخن بگوئید.


 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
شنبه 91/12/19 ساعت 10:42 عصر

سئوال 59

موضوع: شکاکی زن نسبت به همسرش

     با سلام وخسته نباشید نامم (ف) و25 سال دارم.5 سال است که ازدواج کرده ام 2سال اول زندگیم خیلی عالی بود،هر چند خانواده همسرم به رابطه نزدیکمان حسادت می کردند وبه همسرم بدم را می گفتند ولی همسرم توجهی نمی کرد.اما بعد از بار دار شدنم زندگیم زیرو رو شد.همسرم خیلی سرد شده انگار که منو نمی بینه و همیشه از من فراریه ولی خودش قبول نداره .من هم خیلی حساس شدم به کوچک ترین کارش شک میکنم ودعوامون می شه.قبل از ازدواج خیلی به او اعتماد داشتم اما او حدود 5بار بهم خیانت کرد.،.بارها این موارد رو برایش باز گو کرده ام اما او می گوید برای قبل از ازدواج است و حالا زنی در زندگی او نیست ،باور میکنم ولی بعد از یکی دو روز دوباره شک به جونم می افته ودیوونم می کنه دلایلشم اینه که: اگر دست به گوشی موبایلش می زدم به شدت ناراحت می شد و می گفت چون بهم شک داری نمی خوام به گوشیم دست بزنی اگه بپرسم با کی حرف می زنی یا ناراحت می شه یا جواب نمیده بعدم می گه نشنیدم.اگرم دوبار بپرسم می گه چند بار می گی؟ یا جواب دادم نشنیدی(اینقدر عصبی می شم که باهاش قهر میکنم)اگه بی ادبی نباشه شاید در ماه یکبار هم منو نبوسه واظهار علاقه نکنه . از بیرون میاد و میرم استقبالش اگه بخوام بغلش کنم بهونه میاره(دستم کثیفه،دستشویی دارم،خستم ،لباسم کثیفه،...)من میگم بعد از اینکه دستاتو شستی یا کارهاتو انجام داری بیا پیشم ،اما گوشش به این حرف ها بدهکار نیست.صبح زود میره سر کار شبم که میاد یا با گوشیش ور میره یا میخوابه .من تو زندگیش جایی ندارم هزار دفعه باهاش صحبت کردم میگه تو اخلاق تو درست کن منم خوب میشم،فقط تا 2 روز خوبه دوباره همون آدم قبلی می شه انگار لج می بره،به هیچ کدوم از حرف هاش هم اعتماد ندارم،اگه بگه ماست سفیده میگم سیاهه از بس بهم دروغ گفته من رفت وآمد هر روزی با خانواده او دارم و اگر یک روز به خانه خواهر ویا مادرش نروم همه ناراحت می شوند وبه من کم محلی میکنن،در صورتی که خانواده خودم رو خیلی کم می بینم.همسرم با 3برادرش در کار شریک است ولی ما اختیاری از خود نداریم در حدی که خریدهایمان را پنهان می کنیم ،اگر بفهمند باهمسرم بحث می کنند وناراحتش می کنند.البته او در این مورد حرفی به من نزده ،خودم چند بار حرف هایشان را شنیده ام. واقعا زندگیم سخت شده اگه دخترم نبود تا حالا رفته بودم ،اما نمیدونم کجا چون خانواده ام با همسرم به دلیل بیکار بودن وبیشتر به خاطر غریبه بودن مخالف بودن اما من پافشاری کردم وبه زور راضی شدن .ولی حالا با کوچک ترین حرف میگن چقدر گفتیم تو گوش ندادی حالا بکش چکار باید بکنم ؟راه درست چیه؟شاید روزی 100 بار آرزوی مرگ میکنم با عرض پوزش

پاسخ مشاور

   سلام خوب می­دانیم که سردی و بی­توجّهی شوهر آن­هم پس از زایمان و شرایط روحی و جسمی خاصّ یک زن در این دوران تا چه حد می­تواند برایش آزاردهنده باشد؛ امّا الحمدلله روزهای خوشی هم در زندگی با همسرتان تجربه نموده­اید که جا دارد از تجارب ارتباط خوب با همسرتان برای تکرار آن روزها استفاده نمایید تا روابط خود و همسرتان را به روزهای اوج برگردانید. به عنوان مثال قطعاً آن روزها در روابط­تان از شکی که به همسرتان نام می­برید، خبری نبوده و او نیز با شما گرم و صمیمی­تر بود؛ لذا چه خوب است به این موضوع بیندیشید که از آن روزها تا به امروز چه اتفاقاتی در زندگی شما رُخ داده که باعث گردیده مسیر روابط­تان با شوهرتان به بیراهه رود؛ زیرا مطمئن باشید درصد زیادی از رفتار همسرتان متأثّر از نوع عملکرد و بینش شما نسبت به اوست که با توجّه به اطلاعاتی که خودتان در اختیار پرسمان قرار دادید به راحتی می­توان رد پای عوامل مخرّبی همچون شک به شوهر، در میان گذاشتن روابط نادرست روابط قبل از ازدواج و ... را در فضای روابط شما و شوهرتان ردیابی نمود.

به هر حال در هر ازدواجی، مشکلاتی وجود دارد؛ اما آنهایی که ازدواج­هایی بادوام دارند، می­دانند که چطور خیلی سریع یک مشاجره، دلخوری، سوء تفاهم و ... را حل و فصل کرده و زخم­ها را در حداقل مقدار آن نگه دارند؛ بنابراین جا دارد دایره مسائلی را که در زندگی­تان وجود دارد کم و کمتر نمایید تا انرژی روانی شما برای مقابله صحیح با جریانات زندگی­تان افزایش یابد. به عنوان مثال به نظرمی­رسد در مورد ظرفیّت تأثیرگذاری حرف­های خانواده شوهرتان بر همسرتان نسبت به خودتان دچار بزرگ­نمایی شده­اید؛ زیرا اگر به دقّت بنگرید درخواهید یافت که شما به عنوان یک همسر ظرفیّت­های عدیده­ای را در اختیار دارید که بتوانید از آن طریق خود را آن­گونه که هستید به همسرتان بنمایانید.

مگر غیر از این است که شما سال­ها با یکدیگر زندگی می­کنید و در خصوصی­ترین مسائل زندگی نیز در کنار یکدیگرید؟! حال چگونه گمان می­کنید که همسرتان تنها و تنها بر اساس شنیده دیگران در مورد شما قضاوت می­کند؟!

 چه ظرفیتی برای تأثیرگذاری بالاتر از این است که شما برخلاف خانواده شوهر خود اوقات بیشتری را با همسرتان می­گذرانید و می­توایند در خصوصی­ترین حریم­ها در کنار وی باشید تا جایی که می­توانید پاک­ترین احساسات وی را نصیب خود سازید و ... .

سعی نمایید سریال زندگی خود را خودتان بنویسید و فرآیند و پایان سریال را با خوبی‌ها و زیبایی‌ها طراحی کنید تا هر بیننده و خواننده سناریوی سریال زندگی شما، با دیده احترام به شما بنگرد؛ زیرا مطالعه متن ارسالی شما چیزی جز این را به ذهن شنونده متبادر نمی­کند که قطعاً شما گزینه­های بهتری برای عمل نمودن در اختیار داشته و دارید؛ لذا توجّه داشته باشید مادامی­که خود شما در روند اصلاح روابط خود با همسرتان از طریق پذیرش برخی واقعیّت­ها و ... نقش فعّالی بر عهده نگیرید، مسأله کماکان به قوّت خود باقی خواهد ماند؛ بنابراین از تجربیات قبلی خود در روابط خود و همسرتان درس بگیرید؛ زیرا:

1-  بیان شکایت­آمیز از رفتار و گفتار همسرتان فقط رنج و ناراحتی همسرتان را تشدید خواهد نمود و در طول زمان نه  تنها باعث عمیق­تر شدن اختلاف­ها می­شود، بلکه فضای ارتباطی شما و همسرتان را بیش از این تحت تأثیر قرار خواهد داد.

2- از وسط قرار دادن شوهرتان در مسائل شما و خانواده­اش جداً بپرهیزید و سعی نمایید مشکلات بین خود را خودتان حل نمایید.

3- نسبت به مداخلات خانواده همسرتان و احیاناً بدگویی­هایشان نسبت به خود نیز نگران نباشید؛ زیرا اگر شما خود را به همسرتان نزدیک نمایید ظرفیّت روابط شما به حدّی بالا خواهد رفت که خودبخود تأثیرگذاری آن­ها را به ویژه اگر همسرتان نیز شرایط را به درستی درک نماید، فراهم خواهد ساخت.

4- به خاطر داشته باشید که گرچه زندگی در دوره­هایی از زمان سخت می­گردد؛ امّا یک بخش از خوبی زندگی در این است که می­توان امیدوار بود فردا بهتر از دیروز باشد؛ بنابراین سعی نمایید در جریانات پیش آمده گزینه صحیح را برگزینید تا گامی به سوی اصلاح روابط خود و همسرتان بردارید.

5- بدانید شما و همسرتان تنها زوجی نیستید که با این­گونه مسائل در روابط خود مواجه هستید؛ بنابراین آن را به عنوان یک مسأله ببینید نه یک معضل و مشکل لاینحل؛ زیرا لااقل آن است که زوج­های زیادی وجود داشته­اند که از مسأله­ای مشابه رنج می­بردند و توانستند از طریقی چنین موقعیّت­هایی را پشت سر بگذارند.

6-  جا دارد خود را به جای همسرتان بگذارید تا راحت­تر بتوانید شرایط او را درک نمایید.

7- به خاطر داشته باشید که انسان­ها هر چه بیشتر خوبی‌های همسرشان را ببینند، روابط بهتری با وی برقرار خواهند نمود؛ بنابراین شایسته است سعی ­کنید در مورد همسرتان همیشه نیمه پر لیوان را ببینید.

8- از آنجا که بدبینی به همسرتان مانع آسایش شما و موجب رفتارهای منفی با وی می­شود؛ سعی کنید عواطف و ارزشهای انسانی را در روابط خود با وی حاکم سازید.

9-   توجه داشته باشید که اولین ثمره بدبینی شما نسبت به شوهرتان الف) به تیره و تار شدن افق زندگی برای خود شما منجر می­گردد. ب) اعتمادتان را به وی کاهش می­دهد. ج)محبت شما را نسبت به وی و بالعکس کاهش می­دهد. د) از شادی و نشاط شما در زندگی می­کاهد.

10-         اگر رفتاری از همسرتان سرزده که زمینه بدبینی شما را فراهم ساخته، سعی کنید با وی در مورد آن رفتار به گفتگو بنشینید و به زوایای تاریک آن پی ببرید نه به شکلی که احساس کند می­خواهید متهمش کنید. لزومی هم ندارد به روابط قبل از ازدواج وی با دختران دیگر اشاره نمایید؛ زیرا خوب یا بد همه آن ماجراها گذشته و وی شما را برای ازدواج برگزیده؛ لذا به دست خود پای عوارض روابط قبل از ازدواج را به زندگی­تان باز نکنید.

11-         هر فردی برای اینکه بهتر رفتار کند، نیاز دارد احساس بهتری داشته باشد؛ زیرا هر روشی که موجب گردد احساسات منفی در طرف مقابل برانگیخته شود، یقیناً او را به سوی رفتار بهتر برنمی­انگیزاند؛ بنابراین به دنبال راه­هایی باشید که با ایجاد هیجانات مثبت در همسرتان وی را به این سو برانگیزانید که برای پیشرفت و شادکامی شما و خود بکوشد؛ لذاست که اگر در حرفهای شوهرتان دقّت نمایید بارها به شما گفته« تو اخلاقتو درست کن منم خوب میشم»؛ بنابراین خواهشمندیم دیگر هیچ باری دیگر ماجرای روابط قبلی وی با دختران دیگر را برایش یادآوری ننمایید.

12-          این نکته علمی را نیز به خاطر داشته باشید که احساس نیاز نسبت به یک موضوع است که باعث می­گردد انگیزه­ای خاص در فرد به وجود آمده و به رفتارش در جهتی خاص( خیانت) انرژی و توان ببخشد، بنابراین شما به عنوان یک زن می­توانید با از بین بردن زمینه­هایی که باعث بروز چنین احساسی در همسرتان می­گردد، بیشترین کمک را در زمینه­سازی پاکی همسرتان فراهم آورید؛ بنابراین سعی نمایید از لحاظ عاطفی و جنسی بیش از پیش به خواسته­ها و انتظارات بجای همسرتان توجّه داشته باشید تا وی کمبودی احساس نکند.

13-         آسیب­شناسان اجتماعی معتقدند که تنوع­طلبی، عدم جذابیت همسر، عدم ارضای نیازهای جنسی، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبند نبودن به سنت­ها از جمله عوامل خیانت مردان به همسران خود است؛ بنابراین با توجّه به این امور در جهت پیشگیری از خیانت همسرتان گام بردارید.

14-          یادتان باشد که چه همسرتان دچار خطایی شده باشد یا نه باید گفت همه چیز به شما و نوع عملکردتان بستگی دارد؛ زیرا حتّی اگر وی دچار خطایی نیز شده باشد این نوع رفتار شماست که می­تواند او را از مسیری که رفته بازگرداند و یا رفتار شما را بهانه­ای برای غوطه­ور شدن در خطایی بداند که مرتکب گشته است.

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
شنبه 91/12/19 ساعت 10:29 عصر

سئوال 58

موضوع: درگیری واختلاف یک زوج جوان

تحصیلات : فوق دیپلم سن : 27 با سلام

من 2 سال است که ازدواج کردم مادر شوهرم در زندگیم بسیار زیاد دخالت میکند.همسرم کمی دهن بین است.به من میگوید تو نه فکر کن نه حرف بزن. عروسه 2ماهه بودم همسرم به خاطر تاثیرات حرفای مادرش، در خانه مادر شوهرم مرا کتک زد و بعد به مادرش گفت این عروسی که تو میخاستی تحویل بگیر.من یک جاری دارم که تا به حال ندیدمش ورفت و آمدش را کامل با خانواده شوهرم قطع کرده و خانواده شوهرم میخواهند من مثل او نشوم برای همین هر کاری میکنند.در این اواخر بر سر مساله ی بسیار کوچکی همسرم طوری مرا کتک زد که بینی ام شکست وخیلی زجر کشیدم.خودش هم کلی گریه وزاری کرد و اظهار پشیمانی،من هم وقتی پشیمانی اش را دیدم به خانواده ام هیچی نگفتم.و او قول داد مرد ایده آل زندگی شود و دیگه هرگز مرا اذیت نکند عصبی نشود و...
ولی فقط 1ماه توانست به حرفش عمل کند در نهایت 1ماه پیش بر سر دخالتهای مادر شوهرم با همسرم بحثم شد و او به من گفت تو همسر ایده آل من نیستی و من هرگز از تو بچه دار نمیشوم.من هم گفتم پس برای چی باید در این خانه بمانم؟مرا به خانه ی پدرم ببر.او مرا به خانه ی پدرم آورد و کلید های خانه را هم ازم گرفت.
الان یک ماه و نیم است که خانه ی پدرم هستم نه شوهرم ونه مادر شوهرم هیچ سراغی از من نگرفتند.
مادرم دو بار به شوهرم زنگ زد قرار شد شوهرم باهاش تماس بگیره که تماس نگرفت.بعد هم دیگر تلفن مادرم را جواب نداد. آیا ادامه این زندگی فایده دارد؟الان من باید چیکار کنم؟لطفا راهنمائیم کنید

پاسخ مشاور

سلام به خاطر داشته باشید که داشتن اختلاف با همسر و یا خانواده وی آن­هم در چند سال اوّل زندگی که اختلاف سلیقه­ها و ... بیش از هر زمانی نقش خود را در زندگی طرفین نشان می­دهد، امری کاملاً طبیعی است و یک مشکل لاینحل محسوب نمی‌شود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره می‌تواند مشکل‌ساز باشد؛ لذاست که اگر اندکی به ماجرای بین خود و همسرتان بیندیشید، درخواهید یافت که متأسّفانه این خود شما بودید که پیشنهاد دادید او شما را به خانه پدری­تان ببرد، در حالی­که اگر امروز و الآن و به دور از احساسات حوادث آن روز به تفکّر بنشینید، مطمئناً درخواهید یافت که راه حل­های مؤثّری به ذهنتان راه خواهد یافت.

گرچه در متن ارسالی خود از رفتار ناشایست شوهرتان نظیر کتک­کاری وی صحبت به میان آورده­اید؛ امّا اگر دقّت نمایید وی ابتدائاً و بدون هیچ عامل تحریکی دست به چنین عملی نزده، بلکه همانطور که احتمال دارد تحریک وی از سوی مادرش او را به چنین عملی در قبال شما وادار نموده باشد به همان میزان نیز احتمال می­دهیم مشکلات ارتباطی او با شما نظیر به کار بردن جملات و لغات حساسیّت برانگیز در قبال وی و یا خانواده­اش و بسیاری مسائل ریز و درشت دیگر باعث شده باشد که وی نتواند بر اعصابش کنترل داشته باشد و متأسّفانه به روی شما دست بلند نماید.

ای کاش در مورد مسأله­ای که با عنوان« دخالت مادر شوهر» در متن ارسالی خود بدان اشاره نمودید، بیشتر برایمان توضیح می­دادید تا با درک بیشتری از ماجرا در خدمت شما می­بودیم؛ زیرا در بسیاری از مواقع این حساسیّت و کم­تجربگی خود نوعروسان است که هر ابراز نظر و خیرخواهی والدین شوهر را به پای دخالت در زندگی مستقل خود گذاشته و با عکس­العملی ناپخته باعث به وجود آمدن مشکلاتی می­گردند.

 از سوی دیگر چه بسا حقّ با عروس خانواده باشد و خانواده شوهر از جمله مادر شوهر اهل دخالت باشند که باید دید این دخالت­ها به چه شکلی و در چه زمینه­ای است تا به تناسب، داروی هر دردی تجویز گردد.

موضوعات مختلفی نظیر این­که آیا عروس خانواده با خانواده شوهر و در یک مکان و یا نزدیکی یکدیگر زندگی می­کنند، خواسته­ها و توقعات خانواده شوهر بر خلاف توافقات اولیه دو خانواده با یکدیگر است یا خیر و بسیاری مسائل ریز و درشت دیگر در این­گونه ماجراها وجود دارند که ما را در شناسایی مسائل موجود در روابط زوجین، رابطه هر یک از طرفین با خانواده و فامیل یکدیگر و ... یاری خواهد رساند.

بدون شک قصد تبرئه کردن شوهر شما را نداریم؛ امّا نقش زن خانواده در کنار آمدن با همسر و خانواده وی را بسیار تأثیرگذار و تعیین کننده می­دانیم تا جایی که انتظار داریم بر اساس راهکارهایی که در ادامه بدان اشاره خواهد شد، شاهد عکس­العملی متفاوت­تر از قبل از شما باشیم.

توضیح این­که بسیاری از ما برایمان مشکل است که نقش خودمان در بروز یک رویداد تنیدگی­زا را در زندگی خود بپذیریم. در واقع اغلب افراد سعی می­کنند دست آویزی یافته و تمام تقصیرها را بر گردن این و آن  بیندازند و به اصطلاح فرافکنی کنند؛ امّا خواهشمندیم شما زیرک باشید و لطفاً نقش خویش را نیز به عنوان بخشی از ماجرا در بروز مشکلاتی که در زندگی­تان به وجود آمده، بپذیرید و برخوردی مسئولانه و همراه با مسئولیت­پذیری در برابر آن داشته باشید.

به عنوان مثال خواهشمندیم در مورد درگیری خود و همسرتان خوب فکر کنید که:

1.         آیا به نظر شما شوهرتان کلاً فردی عصبانی و پرخاشگر است؟

2.         آیا گمان نمی­کنید رفتار و یا صحبت شما در عصبانی شدن شوهرتان نیز نقش دارد؟

3.         آیا امکان ندارد کلمات و جملاتی که در گفتگو با وی به کار می­گیرید باعث تحریک و عصبانیّت بیشتر شوهر شما شده باشد و ماجرای کتک­خوردن شما هیچ ربطی به مادر شوهرتان نداشته باشد و چه بسا او نیز از پسر خود گله­مند باشد.

4.         به نظر شما اگر از جملات مناسب و عاطفی در روابط خود و شوهرتان استفاده می­کردید باز هم همسرتان آن­قدر عصبانی می­شد که بخواهد به شما کتک بزند و یا مدّتی شما را به خانه پدرتان برده و از احوال شما جویا نگردد.

راهکارها

1-   بهترین راه برای از بین بردن خشم و عصبانیّت چنین شوهری که متأسفانه از مهارت کافی برای ابراز عواطف و هیجانات خود برخوردار نیست، از بین بردن محرکات آن و فراهم نمودن زمینه مناسب برای تخلیّه آن است.

خداوند متعال در وجود زن توانایی عظیمی برای تأثیرگذاری عاطفی بر همسر خود قرار داده است، به گونه­ای که به آسانی می­تواند فضای گفتگو با همسر را آرام و دل­نشین کند.

یک زن می­تواند با رعایت احترام شوهر و با گفتگوی محترمانه از عصبانیّت همسر خود جلوگیری کرده به جای مقابله و لجبازی با وی، قدری به علّت عصبانیّت او فکر کند تا با استفاده از رفتار ملایم و آرام عصبانیّت او را کنترل کند. امام صادق علیه السلام می­فرمایند:« بهترین زنان شما کسی است که اگر عصبانی شود و یا شوهرش بر او خشم بگیرد، به شوهرش بگوید دستم را در دست تو می­گذارم و خواب به چشم راه نمی­دهم تا وقتی از من راضی شوی».

2-   شاید با مطالعه متن ارسالی پرسمان احساس ­کنید اندکی نوک پیکان را در این ماجرا به سمت شما نشانه رفته­ایم که جا دارد بگوییم لطفاً از ما نرنجید؛ زیرا عقیده بر این است که وقتی رابطه­ای آسیب می­بیند، گرچه ممکن است افرادی مثل شما به عنوان زن خانواده «آدم بدِ داستان نباشند» اما انتظار می­رود که با احساس مسئولیّت بیشتری با ماجرا برخورد کرده و فرد مقابل خود اعم از شوهر خود و یا مادرش را بیشتر درک نمایید؛ زیرا نباید هرگز از یادمان برود که اولین اقدام برای حل مشکلات خانوادگی تمایل زوجین به حل مشکل و علاقه و وابستگی آنها به همدیگر می­باشد. در شرایطی که پیش آمده اندکی با واقع­بینی بیشتر و بر اثر تجربیاتی که در زندگی با شوهر خود و خانواده وی به دست آورده­اید، ماجرای زندگی مشترک­تان را حلاجی نمایید و به نقاط و قوّت ضعف خود، همسرتان و خانواه­هایتان بیندیشید. حقیقت آن است که راهکار شما برای مقابله با دخالت­های مادر شوهرتان تا به امروز کارساز نبوده و چه بسا ممکن است که در ارزیابی اصل ماجرا نیز دچار اشتباه شده باشید و همه آن­چه که شما نام دخالت بر آن نهاده­اید صرفاً یک ابراز نگرانی مادرانه باشد که اگر دقّت نمایید عیناً همین ماجرا البتّه با شکلی متفاوت در والدین شما نیز نسبت به زندگی­تان وجود دارد؛ لذا به خاطر داشته باشید که در انتقال انتقادات خود نسبت به والدین همسرتان نیز به گونه­ای عمل ننمایید که شوهرتان گمان کند بدون منطق هستید، بلکه جا دارد با درایت و زیرکی ابتدا رابطه خود و همسرتان را از لحاظ سطح عاطفی و اعتماد به مرحله­ای برسانید که او خود و شما را در یک جبهه ببیند، نه این­که گمان کند اگر شما نکته­ای را در مورد خانواده­اش به وی متذکّر می­گردید یعنی این­که می­خواهید تلاش کنید او و خانواده­اش را ناقص جلوه داده و قصد تخریب آن­ها را داشته باشید.

3-   اگر تا به امروز همه مشکلات موجود در روابط خود و همسرتان نظیر کتک­کاری، بددهنی و ... را برای خانواده خود بازگو نکردید، خواهشمندیم دست نگه داشته و یا از آن­ها بخواهید این مسأله را به فراموشی بسپارند و حداقل در این مرحله از ماجرا پای آن­ها را به روابط خود و همسرتان باز نکنید؛ زیرا کوچکترین گلایه از سوی آن­ها نه تنها کار را از آن­چه هست بهتر خواهد کرد، بلکه ممکن است طرف مقابل­تان را به لج و لجبازی کشانده و کار را از آن­چه هست سخت­تر نماید؛ زیرا به یاد داشته باشید هر فردی برای اینکه بهتر رفتار کند، نیاز دارد احساس بهتری داشته باشد؛ چون هر روشی که موجب گردد احساسات منفی در طرف مقابل برانگیخته شود، یقیناً او را به سوی رفتار بهتر برنمی­انگیزاند؛ بنابراین به دنبال راه­هایی باشید که با ایجاد هیجانات مثبت در همسرتان وی را به این سو برانگیزانید که برای پیشرفت و شادکامی شما و خود بکوشد.

4-   به یاد داشته باش برنده­ها کاری را انجام می­دهند که بازنده­ها دلشان نمی­خواهد. اگر با زندگی بجنگید، همیشه بازنده می­شوید، پس باید با دیگران کنار بیایید و با زندگی رابطه دوستی برقرار کنید.

5-   از یاد نبرید که حفظ قدرت مرد، رمز خوشبختی زن است. مردان عاشق قدرتند و از آن لذت می¬برند. تا وقتی که به این حس شوهرتان پی نبرده باشید باید خواب خوشبختی را ببینید. اگر قدرت شوهرتان را نادیده بگیرید و یا از آن انتقاد کنید بدانید در جایی در رابطه¬تان مشکل پیش می¬آید؛ چرا که او دنبال کسی است که به قدرت¬هایش ایمان داشته باشد؛ لذا شما نیز به توانایی خود شک نکنید و با صداقت قدم پیش گذاشته و از طریق پیامک و ... با همسرتان تماس برقرار نمایید تا با ابراز عواطف و احساسات نسبت به همسر شرعی خود کاری نمایید که جدایی فیزیکی شما باعث جدایی قلب­تان از یکدیگر نگردد، حتّی او را شُکّه نموده و از واکنش نامناسب خود در قبال مسائل موجود در زندگی­تان به عنوان خامی دوران جوانی و ... عذرخواهی نمایید. به وی بگویید فقط خواستم مدّتی از همدگر دور باشیم تا قدر یکدیگر را بیشتر بدانیم و حال می­فهمم که زندگی بدون تو چه قدر برایم مشکل است. برایش هدیه­ای بفرستید و او را به کافی­شاپ و یا هر جایی که لحظات خوشی را با یکدیگر در آن­جا سپری نموده­اید، دعوت نمایید.

6-    اگر رفتار همسرتان( بدون دلایل منطقی) ادامه­دار شده و تلاش برای بهبود این وضعیت تأثیر مطلوبی نداشته،  مراجعه حضوری نزد مشاور خانواده بسیار کارساز خواهد بود؛ زیرا گاهی اوقات متخصصان، متوجه جزییاتی در زندگی زناشویی می­شوند که شاید زن و شوهر با ساعتها گفتگو و یا حتی مجادله نیز قادر به یافتن آن نباشند.

وسائل الشیعه، ج 14، ص 22.

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
چهارشنبه 91/10/6 ساعت 10:20 عصر

سئوال57

موضوع : عدم تمایل همسر به بچه دارشدن

    با سلام من خانمی 35 ساله و 3 سال است که ازدواج کرده ام. من و همسرم هر دو تحصیل کرده ایم و بسیار به هم علاقه مند، دارای سطح فکر و دیدگاههای مشترک فراوان.... اما مشکل من عدم تمایل وی به بچه دار شدن است. ایشان با وجود اصرار من حاضر نیست زیر بار این کار برود. خیلی با ایشان صحبت کرده ام اما فایده ای نداشته و می ترسم باعث کدورت و رنجش شود. نمی دانم چطور باید نظر ایشان را عوض کنم . لطفا مرا راهنمایی کنید که برای حل این مشکل چه کنم؟ (فاطمه)

پاسخ مشاور

    خواهر گرامی سلام علیکم از این که با ما مشورت می کنید خوشحالیم . فرمودید که هردوتحصیل کرده هستید ورابطه بسیارخوبی با هم دارید سعی کنید این روش را ادامه دهید و رابطه تان را مستحکم تر کنید شما باید برای آگاه شدن از احساسات و انتظارات همسرتان وقت بگذارید. اگر شاهد موضوعی هستید که با اخلاق و رفتار شما تفاوت دارد ببخشید و فراموش کنید. از رفتارهای آزار دهنده نسبت به یکدیگر اجتناب کنید. با احترام و بدون دعوا و جنجال با یکدیگر صحبت کنید زیرا این موارد به کم کردن مشکلات عاطفی تان کمک فراوانی می کند.
تلاش برای بچه دار شدن ماموریتی است که هر دو زوج به عهده شان است. استراتژی ها و روشهای یکسان و شبیه به همی برای کنار آمدن تان با این مشکل به  کار بگیرید.
از یکدیگر کمک بگیرید تا حمایتتان کند. وقتی اوضاع بر وفق مراد نیست، همدلی کردن کار سختی است حتی اگر عاشق همدیگر باشید. درمواقعی که نیاز دارید تخلیه روحی شوید، با یکدیگر همراهی کنید.

      با یکدیگر بخندید. نداشتن بچه ممکن است ناراحتی، ناامیدی، و احساس کمبود را به همراه داشته باشد. در چنین مواقعی شما نمی توانید به راحتی بخندید.در چنین مواقعی شما احساس بدی نسبت به او پیدا می کنید این اهمیتی ندارد. رابطه تان را مانند گذشته محکم نگه دارید و آینده خوب و روشنی برای خودتان پیش بینی کنید.

نخواستن فرزند از سوی مرد دلایل مختلفی ممکن است داشته باشد اما مهمترین آن مشکلات جسمی مرد است با صحبت کردن می توان فهمید واقعا اگر مشکل اینست به او اطمینان دهید که مشکلش قابل درمان بوده ولازم است به یک مرکز پزشگی مطمئن ومتخصص  مراجعه کند.

اگر دلایل دیگری داشته باشد که با شما درمورد آن سخن نمی گوید می توانید از افراد با نفوذ خانواده مثل مادر ،پدر یا خواهر همسرتان کمک بگیرید واین موضوع را توسط آنها دنبال کنید از آنها بخواهید که از طرف خودشان موضوع را باز کنند وبا او صحبت کنند تا انشاء الله نتیجه بگیرید

انشاء الله


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
جمعه 91/9/24 ساعت 10:14 عصر

 

سئوال 56

موضوع : کودک مبتلا به سندرم دان(منگولیسم)

سلام می خواستم بپرسم سندرم دان چیست وچگونه می توان به یک کودک سندرم دان کمک کرد ؟ لطفا چند تا کتاب هم معرفی کنید(محمدرضا-ن)

پاسخ مشاور

سلام علیکم از این که با ما تماس گرفتید متشکریم در زیر توضیحاتی بیان می شود امیدوارم استفاده بکنید موفق باشید:

سندرم دان چیست ؟

   سندرم یعنی مجموعه علائم بدنی و ذهنی عارضه ای خاص و دان نام  پزشک انگلیسی است که در حدود 200 سال قبل این مجموعه علائم را کشف نمود . علت این پدیده نوعی بی نظمی در ترتیب کروموزومی است که در مراحل جنینی و هنگام تقسیم سلولی رخ می دهد. کسانی که سندرم داندارند در سلولهای بدن خود به جای 46 کروموزوم 47 کروموزوم دارند. به طور معمول، هر کودک در زمان لقاح اطلاعات ژنتیکی  خود را به وسیله 46 کروموزوم از والدین خود به ارث می برد: 23 کروموزوم از مادر و    23  کروموزوم از پدر. اما در اکثر موارد بروز سندرم داون، کودک یک کروموزوم اضافه  دریافت می کند و به جای 46، 47 کروموزوم به او منتقل می شود. این ماده اضافه ژنتیکی  موجب تاخیر در رشد جسمانی و عقلانی کودک می شود  .

   کروموزوم بخش بسیار کوچکی از سلول است که ژن ها درآن جمع شده و حاوی اطلاعاتی است که بدن ما را شکل می دهد. به عنوان مثال رنگ پوست چشم . موها .  مونث یا مذکر بودن در همین بخش کوچک مشخص می گردد کروموزوم اضافی در بدن فردی کهسندرم دان دارد در روال شکل گیری موارد یاد شده تاثیر می نهد و موجب تغییرات بدنی وذهنی می شود. افراد با سندرم دان تفاوتهایی با دیگران دارند. بخشی از این تفاوت ها مربوطبه خصوصیات ظاهری افراد وبخشی دیگر مربوط به ویژگیهای ذهنی می گردد مهم آن است که بدانیم سندرم دان مانند سرماخوردگی نیست که کسی به آن مبتلا گردد بلکه درقبل از تولد بروز می کند. گر چه این افراد اغلب به اندازه افراد عادی توانا نیستند اما استعداد آنان در انجام برخی از  امور ما را شگفت زده می کند.

تأثیر سندرم دان در رشد

    افراد با سندرم دان مراحل رشد ذهنی و جسمی را نسبت به دیگر افراد با تاخیر سپری می کنندآنها نسبت به هم سالان خود نشستن ،راه رفتن ، صحبت کردن ، بازی کردن و فعالیتهای دیگر را دیرتر می آموزند . اما امروزه با کمک علم توانبخشی ( کار درمانی ،گفتاردرمانی ،  بازی درمانی و....)  می توان در سرعت رشد حرکتی و ذهنی کودکان با سندرم دان بسیار موثر بود. از این روباید به نیازهای توانبخشی این کودکان از بدو تولد توجه نمود.مراقبتهای اولیه مورد نیاز که باید در مدت کوتاهی پس از تولد کودک ارائه گردد. زمینه ای فراهم می کند تا کودک با سندرم دان حداکثر استعداد خود را بروز دهد .برنامه های مناسب آموزشی و مراقبتهای پزشکی است که بدون شک افراد با سندرم دان را عضو مفید و موثر خانواده و جامعه میسازد .

روش تشخیص سندرم دان

 تشخیص قطعی سندرم دان با اتکا به مشخصات ظاهری نوزاد قدری دشوار است.به همین دلیل با انجام کار یوتیپ ((karyo type  تشخیص قطعی ممکن می شود . برخی خصوصیات ظاهری نوزاد با سندرم دان که با شدت و ضعف متفاوتی بروز می کند و الزاما همه آنها در این نوزادان وجود ندارد عبارت است از :

1-   شل بودن عضلات بدن

2-    نرمی مفاصل و قابلیت خم شوندگی بیش از حد معمول

3-نیم رخ تخت بینی کوچک و چشم ها کشیده و بادامی

4-    بزرگی عضله زبان نسبت به دهان

5-تک شیار عمیق در کف دست

6-   فاصله بیش از معمول بین انگشت شصت پا و انگشتان کناری


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
   1   2   3      >

  • لیست کل یادداشت های این سایت
  • سئوال 62 - ارتباط با مادر شوهر
    پرسشنامه ها
    رمز پیروزى مردان بزرگ
    تکنیک خاموشی
    مشاوره رهنما
    سئوال 61 : لجوج وخودرأی بودن همسر
    معرفی کتاب
    آموزش خانواده
    وقتی کسی را دوست دارید
    آیین همسرداری
    مشاوره اینترنتی
    مشاوره مجازی
    سخن روز
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • parsiblog
  • درباره من

  • لوگوی سایت

  • پیوندهای روزانه

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در سایت

  •  
    یاحق
    خدانگهدار