• وبلاگ : پايگاه اطلاع رساني مباشر
  • يادداشت : سئوال 61 : لجوج وخودرأي بودن همسر
  • نظرات : 7 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمد 
    بنده دو پسر داشتم که در سال 1371 بر اثر تصادف فرزند بزرگتر فوت کرد ودوباره تلاش کردم براي اينکه فرزند دوم تنها نماند فرزند ديگري خداوند به ما عنايت کرد پسر بزرگتر اوايل مقداري توجه به دين داشت اما در حال حاضر خير و نماز نمي خواند وپسر کوچکتر که 15 سال دارد قبلا ميگفت به سن تکليف نرسيدهام ولي حالا هم از انجام تکاليف ديني سر باز مي زند ومن حريفش نميشوم وديگر اينکه صنعت امريکا راهميشه مثال مي زند و ميگويد مگر آنها دين دارند که اينقدر پيشرفت کرده اند شما مراکمک کنيد تا اين مشکل راحل کنم خودم انسان عامل به فرايض ديني هستم واسلام با تشکر از شما
    + نگار 
    سلام من 17 سالمه و در خانواده اي بسيار فقير هستم و پدر موتاد است و مادر مريض و خواهرم ازدواج کرده است و دختري 10 ساله دارد و خودش و پدرم خيلي خود شيفتگي حاد دارند و به بي همه چيزيشون خيلي افتخار ميکنند و مرا تحقير ميکنند بابت چيزاي الکي و دروغ ما اصلا نه رابطه فاميلي داريم نه اينکه من با کسي بوده باشم که بخواد از من نضري بده خب بعد من همش سرم تو کار خودم هست و بسيار کم حرف و با هيچ کس نميپرم بع اينا ميان ميگن برو که هفسرده اي برو که مثل خر تو گل موندي برو که فلاني چيزاي که دقيقا خودشون هستن رو به من نسبت ميدن وتحقير ميکنن و مد ام سر جر و دعوا دارند نميشه ادم راحت باهاشمن بحرفه همش گارد گرفته اماده هستن که سريع داد بزنن و فحش بدن که خيلي منو اذيت ميکنه شما م يگيد که من چه جوابي بهشو ن بدم که دست از سر من بر دارن
    + ليلي 
    سلام.من دختري23ساله هستم که حدود1ماه است نامزد شدمو صيغه محرميت بين ما خوانده شده است....
    نامزدم بسيار پسر خوبي است و در رابطه مان بسيار محافظه کار است ولي بالاخره نزديک ميشود ومرا ميبوسد وبغل ميکند اما من هيچ ميلي به او ندارم .با اين که دوستش دارم اما نميتوانم زيادي نزديک شدن به اورا تحمل کنم.به طور کل از روابط زناشويي بيزارم از معاشقه تا روابط نزديک تر.اين مساله تا به حال انقدر مهم نبود اما حالا دوست دارم اين مشکل حل شود.ضمنا نامزدم هم اعتراض ميکند که چرا اجازه نميدم حتي چند لحظه من را بغل بگيرد...ممنون ميشم اگه مرا راهنمايي کنيد.
    + حديثه 
    من 4ماهه باردارم به علت بدرفتاري هاي مکرر همسرم به خانه ي مادرم امدم من با وجود تمامي مشکلاتي که برايم درست کرد باز هفته قبل بهش زنگ زدم وازش خواستم که در رفتارش تجديد نظر کنه ولي او ازم ميخواد که برگردم تا درست بشه ولي چون برام مثل يه چوپان دروغگوشده حرفشوقبول نميکنم اما امروز خودش زنگ زد وگفت که برگرد ولي من امتناکردم واوهم گفت اگر تا شب نيامدي ديگه نه تو ونه اون بچه رو ميخوام نمي دونم چيکار کنم حسابي گيج شدم خواهش ميکنم زودتر جوابمو بديد تا ديرنشده من خيلي مشکلات رو تحمل کردم:نديدن خانوادم .زندگي با مادرشوهر.نداشتن هيچ وسيله ي ارتباطي.فحاشي مکرر.زدوخورد.تنش هاي رواني بسيارزياد.ارزشمند نبودن در محيط.حبس درخانه.دخالت هاي خانوادش و........
    + A.m 
    باسلام.
    دختري20 ساله هستم ک 5ماهه عقد کردم .شوهرم خيلي لجباز و مغرور است وسرهرمساله ي کوچيکي قهر ميکنه مثلا 10.15روز ومن ازاين اخلاق خيلي ناراحت ميشم جديدا براي من قانون تعيين کرده شغل ايشون نظامي هست و دربين جروبحث ها ويا دعواها هميشه ميگه من يک نظاميم يا ازين به بعد رفتار يک نظامي رو ميبيني همش ميخواد مساعل کاري رو وارد زندگي کنه فکرميکنه من متهمش هستم خانوادم عقيده دارن به دردم نميخوره و درزندگي زير يک سقف مشکلاتمون بزرگتر ميشه اما خودم مايل به جدايي نيستم دلم نميخواد اول جووني طعم طلاق رو بچشم لطفا بگيد بايد چکارکنم خيلي احساس بدي دارم .
    + سلطان 
    استاد بزرگوار سلام عليکم
    در مرکز آموزشي ما؛ دانش آموزان در کنار دروس دبيرستان دروس حوزوي را نيز مي خوانند.
    از آنجايي که مدارس دبيرستان را وسيله اي براي گرفتن مدارک عاليه ( ليسانس و ..) مي دانند اهميت بالايي براي دانش آموزان دارد ولي با خواندن دروس حوزوي مدرکي به آنها داده نمي شود. لذا انگيزه آنها خيلي پايين است.
    لطفا جهت بالا بردن انگيزه دانش آموزان راهنمايي نماييد.
    + ياسمن 

    با سلام

    مدت شش سال است که با آقايي تقريبا هم سن خودم دوست هستم و رابطه خوبي با هم داريم و همديگه رو دوست داريم و اين رابطه و علاقه کاملا دوطرفه است ولي در تمام اين شش سال اين آقا حتي يکبارهم در مورد ازدواج و خواستگاري حرفي نزده از طرفي در اين مدت من هرچي خواستگار داشتم به خاطر ايشان رد کردم .(درضمن هربارهم که بهش گفتم برام خواستگار اومده ناراحت ميشه و تا يکي دوروز تو لاک خودشه ).ازطرفي غرورم اين اجازه را بهم نميده که خودم درمورد ازدواجمون حرفي بهش بزنم.از طرفي سنم هم داره بالا ميره .به نظر شما من چيکارکنم؟

    باتشکر
    + asal 
    با سلام و احترام. من يک دختر 24
    سلام
    برايتان موفقيت توام با سر بلندي آرزومندم
    درود بر شما
    سلام. وبلاگت خوبه ولي سعي کن يک قالب اختصاصي واسش طراحي کني.اگه کارت شارژ مجاني هم خواستي يه سر به سايت http://hadsi.com بزن. اگه تمايل داشتي منو با عنوان بازي لينک کن. ممنونم
    سلام خوبين

    پيامک شب قدر

    من از عمق وجود خودم ، خدايم را صدا کردم
    نميدانم چه ميخواهي ، ولي امروز براي تو ، براي رفع غم هايت
    براي قلب زيبايت ، براي آرزوهايت ، به درگاهش دعا کردم
    و ميدانم خدا از آرزوهايت خبر دارد ، يقين دارم دعاهايم اثر دارد . . .


    پيامک شب قدر

    صــــداي خـــــنـده هـــاي خـــــدا را مـــيـشـنـوى ؟
    دعـــــايـت را شـــنيـده
    و بـــه آنـــــچـه مــــحـال مــيـپنـدارى ، مـــيـخـندد . . .

    اگه دوست داشتين بقيه پيامك ها رو بخونين بياين سايتم
    موفق باشين