• وبلاگ : پايگاه اطلاع رساني مباشر
  • يادداشت : مشاوره مجازي
  • نظرات : 23 خصوصي ، 25 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گيسو 
    سلام
    دخترم و 15 سالمه.پدر مادر من وقتي که من ب دنيا اومدم از هم جدا شدن...ما سه تا بچه بوديم.خواهرم سه سال ازم بزرگتره و داداشم دوسال...تا سه سال پيش با خانواده ي پدريم يا داداشم هيچي ارتباطي نداشتيم...تا اون موقع من هميشه احساس ميکردم مادرم بين منو خواهرم فرق ميزاره و واقعا هم همينطور هست...همه چيو براي خواهرم ميخواد.از سه سال پيش تا حالا با پدرم اينا ارتباط داريم و حس ميکنم پدرم اينا هم بين منو خواهرم يا داداشم فرق ميزارن...يعني ب اونا بيشتر اهميت ميدن...خواهرم هم اصلا بهم اهميت نميده همينطور برادرم...مادرم و پدرم هم که از اول همينطور بودن...حس ميکنم اضافم حس ميکنم براشون اهکيت ندارم چپون واقعا اذيتم ميکنن...با کم محلي ميخوان منو از خودشون دور کنن...خانواده ي پدريم يني عمه و عمو هم همينطوره...هيشکدوم از من خوششون نمياد،اينو مطمئنم که دختر پدر مادرمم.همينا باعث شده نتونم با کسي ارتباط برقرار کنم.خيلي خجالتي و کم رو هستم و زياد دوستي ندارم...يک دوست بيشتر ندارم.خيلي کمکم ميکنه و هميشه باهاش دردو دل ميکنم و اروم ميشم.لطفا کمکم کنيد بتونم منطقي با خانوادم صحبت کنم تا بهشون بفهمونم منم هستم تو اين خانواده!خيلي تو شرايط بدي هستم لطفا کمکم کنين