سئوال32
موضوع : مخالفت مادر با ازدواج دختر
سلام,من دختری 22ساله و دانشجو هستم من تو ی خانواده تحصیل کرده بزرگ شدم 6ساله با پسری دوست هستم دیپلمه و تو یه مغازه کار میکنه خانوادم با ازدواج ما مخالفت میکنن چون تحصیلات نداره و... ولی من خیلی دوسش دارم نمیدونم باید چیکار کنم,مادر من خیلی سختگیره و همش کنترولم میکنه همش مواظبمه از این وضع خسته شدم احساس میکنم ی زندانیم دارم دیونه میشم لطفا راهنماییم کنید من باید چیکار کنم
پاسخ مشاور
خواهر گرامی از شرایط بسیار مهم ازدواج هم کفو بودن زوجین است مادر شما مخالف ازدواج شما نیست او در واقع نگران شماست شماهم باید در ازدواج به معیارهای مهم در انتخاب همسر توجه داشته باشید در زیر توضیحاتی در این ارتباط ارائه می شود دقت کنید اگر فرد مورد نظر آن معیارها را دارد بهتر است به بگوئید با خانواده اش رسما به خواستگاری شما بیایند ودر مورد آن با پدر ومادر خود صحبت کنید در غیر اینصورت رابطه تان را قطع کنید که دچار مشکلات دیگر نشوید. کفو در لغت به معناى شبیه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّى باید از نظر ظاهر و باطن بین دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد.کفو بودن به معنی مثل و شبیه هم بودن نیست بلکه به معنی متناسب بودن استکه ممکن است گاهی این تناسب در شبیه بودن باشد یا گاهی در هم جهت بودن ویا گاهی نیز در مکمل بودن نهفته باشد. مهمترین موضوع در کفویت، ایمان است. در احادیث داریم مؤمن کفو مؤمن است درمسئله ازدواج باید به دو منظر توجه داشته باشیم یکی توجه به وضع موجودودیگری توجه به چیزی که آرزویش را داریم یا بعبارت دیگر باید فقط ایمان برای ما مطرح باشد باید ببینیم چقدر در امور زندگی ایمان را در رأس کارهایمان قرار می دهیم. بی گمان از مهم ترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، هم شأن بودن زن و مرد است. اسلام به هم شأن بودن زوجین در امر خطیر ازدواج تأکید فراوان کرده و با واژه «کفو» از آن یاد کرده است؛مسئله هم کفو بودن در لسان امروزی مردم برابری از جهت خانواده و فرهنگ و تمکن مالی و علمی است اما در روایات ما همکفو بودن تنها در ایمان است !
رسول اکرم(ص) فرمود:
اَنْکِحُوا الاَْکْفاءَ وَ انْکِحُوا مِنْهُمْ وَ اخْتارُوا لِنُطَفِکُمْ.زمینه ازدواج هم کفوها را فراهم کنید، و با هم کفو ازدواج کنید و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود درآورید.
البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم کفو بودن، سختگیرى نکنند، وقتى پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامى، و از نظر قیافه و هیکل ظاهر نزدیک به هم باشند، این دو از نظر شرع مقدس هم کفو و شبیه و همانند یکدیگرند، و در ازدواج آنان رحمت و برکت حق تجلّى خواهد کرد.پس اساسی ترین شرط در انتخاب همسر هم کفو بودن است. این هم کفو بودن در تمام ابعاد وجودی و شخصیتی فرد باید وجود داشته باشد. هرچه هم کفو بودن بیشتر باشد و گستره بیشتری از ابعاد وجودی دو نفر با هم هماهنگتر , همانندتر و همسنختر باشد زندگی بهتر و با محبت تری نسبت به هم خواهند داشت چراکه ریشه محبت هم همسنخ بودن است.
هم کفو بودن در تمام ابعاد وجودی و شخصیتی فرد به معنی همانند بودن در ابعاد "بدنی و جسمانی" , "فکری و اندیشه ای" و "روحی و شخصیتی و اخلاقی" می باشد. یعنی هرچه یک زوج در این سه بعد به هم شبیه تر باشند زندگی با محبت تر و بهتری خواهند داشت.
از مهمترین موضوعات در بعد "بدنی و جسمانی" عبارت است از قد و جثه , شدت زیبایی , کشش فکری و تیز هوشی , سلامت بدنی و مزاجِ گرم , سرد و متعادل.
از مهمترین موضوعات در بعد "فکری و اندیشه ای" عبارت از این است که دید و نگرش فرد به جهان و انسان چگونه است. آیا تفکر او تفکر مذهبی است یا غیر مذهبی. بایدها و نبایدها از نظر او چه چیزهایی هستند و کلیه اموری که چارچوب اندیشه و تفکر فرد را تشکیل می دهد.
از مهمترین موضوعات در بعد "روحی و شخصیتی و اخلاقی" عبارت است از خصوصیات اخلاقی و شخصیتی فرد و اینکه فرد به چه چیزهایی حساسیت دارد و چه چیزهایی او را تحت تأثیر قرار می دهد.
هنگام صحبت دو جوان برای انتخاب همدیگر جهت زندگی مشترک باید از آنچه که هستند بگویند نه فقط از آرزوهایشان و آنچه که می خواهند باشند بگویند و لازمه این هم این است که ابتدا باید خود را شناخته و به خصوصیات خود آگاه باشند و باید به آن چه که نسبت به آنها حساسند و در چارچوب شخصیتی خود برایشان مهم است شناخت پیدا کرده و آنها را با طرف مقابل خود در میان بگذارند و تا می توانند در مورد نقاط مشترک و غیر مشترک موجود در وجود خود صحبت کنند و در آخر در تنهایی خود ارزیابی نمایند که با توجه به خصوصیات مهم برای ایشان و وزن و اهمیت هر خصوصیت آیا وزن نقاط مشترکشان بیشتر است یا نقاط غیر مشترکشان. اگر وزن نقاط مشترکشان بیشتر از هفتاد درصد باشد ایندو زندگی خوبی خواهند داشت به شرطی که مقداری هم چشم پوشی نسبت به محل اختلاف خود داشته باشند و اگر کمتر از هفتاد درصد باشد در زندگی با دست انداز مواجه خواهند شد و اگر کمتر از پنجاه درصد باشد اساساً ازدواج ایندو به صلاح نخواهد بود.
برای اینکه فرد بداند که آیا طرف مقابلش دربرابر سوالات او توضیح درست می دهد یا نه باید دلایل جوابهایش را از او بپرسد و جوابهای او را ریشه یابی کند بعلاوه باید به حرفهای طرف مقابل اکتفا نکند و از مسائلی که پیش می آید یا تحقیقاتی که انجام می دهند واقعیات حرفهای او را محک بزند و از کسانیکه طرف مقابل را می شناسد و خیر خواه آندو هست تحقیق کند و به دقت با این افراد مشورت نماید. و پیش از به عقد هم در آمدن خوب چشمهایشان را باز کنند و بعد از انتخاب هم به عقد هم در آمدن از خطاهای هم چشم پوشی نمایند.
با توجه به این مطالب مجدداً تکرار می گردد که برای تشخیص زوج مشترک اول چیزی که بسیار مهم و ضروری است شناخت واقعی فرد نسبت به خودش می باشدکه در غیر این صورت نمی تواند زوج همتراز خود را انتخاب کند.
چنانچه فرد نمی تواند خود را بشناسد یا قدرت شناخت طرف مقابل خود را ندارد بایستی کسی را پیدا کند که این قابلیت را دارد و خیر خواه اوست و از او بخواهد که در مراحل شناخت و تصمیم برای ازدواج با طرف مقابل به هر مقدار که قابلیت کمک کردن هست به او کمک کند.
سئوال 31
موضوع : بداخلاقی،لجبازی ، متنفراز دیگران وخجالتی بودن یک دختر
سلام .من از بداخلاقی دیگه خسته شدم دختری 24 ساله هستم که از همه متنفرم احساس خوبی ندارم از کسی و خیلی عصبی و بد اخلاق هستم بیشتر در محیط خانه چون بیرون از خانه خجالتی هستم زبانم واسه خانه است ؟چه کنم که تنها موندم و از جهنم میترسم یه راهنمایی بکنید که بتونم انجام بدم و من به شدت لجباز هم هستم ایا امیدی هست؟
پاسخ مشاور
باید دانست که بداخلاقی مرضی غیرقابل درمان نیست،و اگر اخلاق تغییرپذیر نبود سفارشها و اندرزها و تربیتها باطل بود. امیرالمؤمنین در سفارشاتش به یکی از اصحاب فرمودند: اخلاقت را نیکو ساز. پس با این حدیث میتوان متوجه شد که اخلاق قابل تغییر است.
به علاوه چگونه ممکن است خلق و خوی بعضی از حیوانات وحشی به وسیله تعلیم و تربیت عوض شود و آنها را به حیوانات اهلی تبدیل کرد، اما خود انسان که دارای عقل و شعور است تربیت نپذیرد و نتواند اخلاق بد خویش را به حسن خلق تبدیل کند.
برخی راههای درمان بداخلاقی این چنین است:
1ـ یادآوری مفاسد دنیوی: کسی که بداخلاق است اگر کمی به اطرافش توجه کند میبیند که افراد جامعه از او گریزان هستند و نمیتواند با دیگران رابطه خوبی برقرار کند و معمولاً تنها است و یا افراد جامعه به خاطر خلق بد او از او دل آزرده هستند و خاطره خوبی از وی ندارند و به او به عنوان یک مزاحم نگاه میکنند و با یک عده محدودی هم که ارتباط دارد بیشتر ارتباطی تخریبی است تا یک ارتباط سالم. حال اگر این شخص مفاسد دنیوی بداخلاقی را برای خویش متذکر شود، آرامآرام رفتارش را تغییر میدهد و مایه امید و آرامش دیگران میشود.
2ـ همنشینی با افراد خوشاخلاق اگر فردی که رفتار تندی دارد با افراد خوشاخلاق نشست و برخاست داشته باشد کمکم اخلاق نیکوی آنها به این فرد اثر میگذارد و بعد از مدتی متوجه اثرات آن بر خودش میشود.
3ـ مبارزه با نفس در رفع اخلاق بد.
4ـ وادار کردن نفس به اعمالی که بر خواسته از اعمال نیکوست: علاوه بر اینکه انسان باید مراقب باشد خصلتهای تند از او سر نزند باید خودش را به ویژگیهای نیکو وادار سازد.
راهکار برای درمان لجبازی
لجبازی یعنی پافشاری روی نظرات و عقیده های خود و مخالفت با نظرات و عقیده های دیگران که این مخالفت گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه است.اصولا لجبازی یک نوع رفتار و واکنش نامطلوب است که به صورت های مختلفی خود را نشان می دهد از جمله آسیب رساندن به دیگران ،ناسزا گفتن ،گریه کردن، گریه کردن وفریاد کشیدن ، شکستن وسایل، آسیب رساندن به خود ودیگران و...در افراد لجباز پایین بودن اعتماد به نفس و عدم داشتن خود باوری مثبت و پذیرفتن خود واقعی مشهود است.
راه اول: مستقل بار آوردن کودک: در برخورد کلی باید طوری با کودک رفتار کرد که او بتواند درامور روزمره خود به طور مستقل و گاهی بدون نیاز به دیگران تصمیم بگیرد. البته فشارهای منفی را نباید در این خصوص وارد کرد بلکه باید با راهنمایی های بجا تذکر داد و روش های صحیح را به موقع به او آموزش داد.
راه دوم: کودک را تا حد امکان وادار به عجله و شتاب زدگی نکنیم . معمولا خانواده در چند کار کودک را خواسته یا ناخواسته به عجله و شتابزدگی وادار می کنند که بیشتر مواقع عدم آگاهی والدین در تشدید آنها، دخالت مستقیم دارد. از جمله چیزهایی که می توان در این رابطه یاد آور شد.
الف : حمام کردن: به جای فراهم آوردن محیطی شاد ومفرح هنگام استفاده از حمام به محیطی دردآور و وحشتناک برای او تبدیل می شود.
ب: میهمانی رفتن : متاسفانه بعضی والدین کمی قبل از حرکت به کودک می گوید آماده شود واین کار باعث لجبازی و مخالفت آنها می شود چون دایم به او تذکر می دهیم که زود باش، دیر شد و...
ج: غذا خوردن وخوابیدن: کودک مانند افراد بزرگسال نمی تواند از نیروی تفکر و حرکت در یک زمان استفاده کند و کودکان در این موارد به سعه صدر بیشتری نیاز دارند.
راه سوم: رشوه ندادن و حذف پاداش: اگر کودک برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه کردن و یا دادکشیدن بکند واز این راه به خواسته خود برسد و والدینی به اصطلاح حوصله ندارندبادادن امتیاز(رشوه)به کودک اوراساکت میکنندباعث پرورش لجبازی دراومیشوندالبته تشویق برای کارهای مثبت وخوب بارشوه دادن فرق دارد.امابایدتوجه داشت که تشویق وپاداش بایدبه اندازه ودرخورکاراوباشد.
راه چهارم:عدم توجه ونادیده گرفتن رفتارکودک لجباز:گاهی بهتراست وقتی فرزندمان شروع به دادوبیدادمیکندخیلی سردوبی توجه ازکنارمساله عبورکنیم به طوری که یامتوجه نشده ایم ویاموضوع برایمان اهمیت ندارد.
راه پنجم:برقراری ارامش وامنیت درخانواده :به هرحال درهرخانواده ای مسایل ومشکلاتی به وجود میایدکه منجربه بحث وگفتگومیشود.والدین بایدبدانندکه تمام که تمام مسایل گره هایی هستندکه بوسیله دست بازمی شوند
یعنی به جای بحث ومتهم کردن دیگران ،ارام وبدون برهم زدن امنیت افرادخانواده به خصوص کودکان،مشکلات ومسایل رامیتوان به راحتی حل کرد.به طوری که هم خودوهم دیگران ازاین نوع گفتگولذت ببرند.
راه ششم:راهنمایی اری امادخالت نه:پدرومادرازهمان شروع تربیت بایدحرکت صعودی خودرابرپایه راهنمایی قراردهندتاکودک بتواندکم کم راه صحیح زیستن بدهد.دیگرقابل پذیرش نیست که:من میگویم این طورباش ،من میگویم اینجا نروو...بلکه ارشادوراهنمایی های خردمندانه وکمک گرفتن ازخودکودک درمشکلات میتواندکمک بزرگی باشد.
راه هفتم :عدم لجبازی والدین:اموزش های عملی به مراتب ازاموزشهای تئوری موثرتروآموزنده تر هستند. اگروالدین درحضوربچه ها بایکدیگرلجبازی کنندخیلی راحت وبدون دردسرلجبازی رابه آانها یادمیدهند و بچه ها
بطورواضح خیلی مشاهده میکنندکه دران یکی ازوالدین باپافشاری دیگری رامجبوربه اطاعت ازخودمیکندوانان متوجه میشوندکه ازاین راه میتوانندبه راحتی به خواسته های خودبرسند.
نتیجه:پدرهاومادرهابایدبدانندکه بردباری میتوانندبراکثرنابهنجاریهای چیره شوندواجازه ندهندکه کودک به تنهایی برای همه افرادخانواده تصمیم بگیرد.متاسفانه بعضی والدین با گفتن: من حوصله ندارم یا کی حوصله این کارها را دارد، سعی میکنند با مسئولیت تربیت را کج به منزل برسانند. بهتر است با حوصله و بردبار باشیم و با خود باوری مثبت و عزت نفس به کودکان کمک کنیم واز هر روشی برای درمان لجبازی استفاده می کنیم مراقب باشیم که کودکان به خود یا دیگران آسیب نرسانند.
چند نکته برای رفع خجالتی بودن :
1.فهرستی از همه ویژگیهای خوب خود تهیه کنید. این کار به شما کمک می کند تا با عوامل تضعیف کننده مبارزه کنید.
2.از قبل برنامه ریزی کنید. اگر قرار است وارد جمعی شوید، درباره نکته های قابل بحث فکر کنید، حتی متن گفتگو ها را بنویسید و تا زمان رفتن، آن را مرور کنید با این کار ، بیشتر احساس می کنید که می توانید از عهده حضور در آن موقعیت اجتماعی برآئید.
3.سعی کنید پاسخ دیگران را بدهید و نگاهتان با دیگران برخورد کند. لبخند بزنید. تعارف و احوال پرسی کنید. اگر سعی کنید با دیگران معاشرت کنید، آنها هم به شما احترام خواهند گذاشت. افراد خجالتی اغلب اشتباهاً متکبر و مغرور تلقی می شوند،زیرا احساس ناراحتی آنها سبب می شود، خود را از دیگران دور کنند. اگر خود را وادار کنید تا به دیگران پاسخ دهید، آنها هم به شما پاسخ
می دهند و عکس العمل مثبتی را که شما برای غلبه بر ترستان نیاز دارید، به شما خواهند داد.
4.صحبت کردن در جمع را یاد بگیرید. اگر از حرف زدن در اجتماع می ترسید، خود را آموزش دهید یا در کلاسهای عمومی شرکت کنید؛ این کار، باعث می شود تا شما بر ترس خود غلبه کنید.
5.هرگز به فرزندتان نگویید: « خجالتی. اگر فرزند خجالتی دارید، هرگز در حضورش به کسی نگویید که خجالتی است. این کار اصلاً کمکی نمی کند.
6.دارو درمانی کنید: اگر نکات بالا به شما کمک نمی کند،با نظر پزشک از داروهای مناسب استفاده کنید.
7.درمان کنید. اگر خجالت، واقعاً شما را آزار می دهد، روان درمانی کنید زیرا یافتن علت احساس بی اهمیتی شما و منشاء آن به درمان این حالت کمک فراوانی می کند.
سئوال 30
موضوع : عصبانیت وکم حوصلگی مادردر مقابل رفتار فرزند
خانمی هستم که یک پسر 3ساله دارم در مقابل شیطنتهایی که پسرم انجام میدهد یکی ودوبار تذکر میدهم ولی بعدسریع عصبانی شده وشروع به بدوبیراه میکنم واگر شی دستم باشدان پرتاب میکنم وسریع از این کار خود ناراحت میشوم خودم از این حالت خیلی رنج میبرم واز این که این برخورد را با پسرمدارم ناراحت هستم لطفا مرا راهنمایی کنید .
پاسخ مشاور
مادر گرامی عصبانیت مىتواند عوامل گوناگونى داشته باشد از جمله: 1 - حسادت، 2- کمحوصلگى و کمظرفیتى، 3- ضعف و ناتوانى مزاج، 4- عدم اعتماد به نفس و خودکمبینى، 5- حساسیتهاى افراطى، 6- منفىبافى و سوء ظن به دیگران، 7- همانندسازى و تقلید از والدین، همسالان و همکلاسان و ... .
اما دلیل آن برای یک مادر یا کم حوصلگی است یا ضعف اعصاب ونگرانی های دیگر در زندگی به شما توصیه می کنیم به موارد زیر توجه جدی نموده واین رفتار را تکرار کنید قطعا باید موثر باشد - هنگامى که عصبانى مىشوید، در خودتان یک تغییر حالت فیزیکی ایجاد کنید؛ مثلاً مقدارى قدم بزنید و سعى کنید در آن لحظات تصمیم نگیرید و اگر آب در دسترس شماست، مقدارى آب خنک میل کنید و دست و صورت خود را با آن شستشو دهید.
-اگر امکان دارد، هنگام عصبانیت یا بىحوصلگى و کسالت، یک دوش آب ولرم بگیرید.
- چند لحظه دراز بکشید و چشمان خود را ببندید و همه ماهیچههاى خود را شل کنید تا آرامش عضلانى پیدا کنید و فکر خود را از آنچه موجب عصبانیت شما شده است منصرف کنید و به عضلات بدن خود تمرکز یابید.
- به خودتان تلقین کنید که اتفاق خاصى نیفتاده است؛ مگر آسمان به زمین آمده؟ بقیه در چنین مواردى چه مىکنند؟ آیا همه عزا مىگیرند؟ هر کسى به کارى مشغول مىشود و اعتنایى به این گونه موارد نمىکند.
- همیشه فضاى ذهنى و روانى خود را براى شنیدن و دریافت رفتارهاى نابجا و خلاف انتظار آماده سازید و به این معنا که همیشه این انتظار را داشته باشید تا دیگران با شما به بدترین شکل برخورد داشته باشند و خود را براى تحمل آن آماده کنید.
- اگر برخى موارد سریع سخن گفتید و عجولانه تصمیم گرفتید و رفتار نابجا از شما سرزد سریع خود را سرزنش و حتى در لفظ اظهار پشیمانى نمایید و وعدهها و قولى که با خود داشتید را در ذهن خویش حاضر سازید.
- از خود ارزندگیهاى نابجا و شخصیت قائل شدن بیش از اندازه براى خود اجتناب ورزید و تنها هنجارها را رعایت کنید و لذا به سراغ رفتارهاى متواضعانه همانند تقدم در سلام، همنشینى مناسب با افراد پایینتر، ابراز ارادت به کوچکترها، مصافحه و احوالپرسى با دیگران به خصوص طبقه پایینتر، تفریح و صحبت با دیگران اقدام کنید. - ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» را زیاد بر زبان جارى سازید و سوره والعصر را زیاد بخوانید و تکرار اذکار: «استغفرالله ربى و اتوب الیه» و «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» - به هنگام احساس عصبانیت، سریع تغییر وضعیت و موقعیت دهید و از آن محیط دور شوید مثلاً اگر در منزل این حادثه رخ داد لباس پوشیده و منزل را ترک کنید. - وقتى که با امور عصبانیت آفرین مواجه هستید براى مدتى (حدود 10تا 15 دقیقه) راه دریافتهاى حسى خود را سد سازید مثلاً جلوى گوش خود را بگیرید و چشمان خود را ببندید و سر خود را پایین اندازید تا دریافتهاى عصبانیت را تحت کنترل شما در آیند و موجب تحریک بیشتر شما نشوند. - اگر رفتار و یا صفتى که در شخصى هست موجب عصبانیت شما شده است آن رفتار را شوخى تلقى کرده و به شکلى خود را از تیررس آنها دور در نظر بگیرید یعنى به گونهاى از مخاطب در نظر گرفتن خویش در برابر رفتارهاى دیگران پرهیز کنید مثلاً از مشاهده کسى که فحش مىدهد با خود بگویید مخاطب او من نیستم و در این هنگام از صحنه دور شده و راه دریافتهاى حسى را سد سازید تا بیشتر مورد هجوم قرار نگیرید.
- براى توجیه رفتارهاى خلاف انتظارى که از دیگران سر مىزند توجیه مناسب داشته باشید و آنها را مقصر تلقى نکنید تا موجب شود به خود اجازه عکس العمل بدهید مثلاً بگویید خودم از این فرد بدتر رفتار مىکنم او اشتباه گرفته مقصر نیست اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است.
- به نظرات و عقاید دیگران احترام قائل شوید و به دیده احترام به آنها بنگرید و حتى محترمانه با آنها رفتار کنید.
- در برخى کارهاى مهم با مشورت خواستن از دیگران تصمیمات خود را استحکام بخشید و از اقدامات عجولانه و خام بپرهیزید.
- بیشتر با افراد حلیم صبور و غیرعصبى و خوشبین معاشرت کنید و از دوستى و حرفشنوى افراد تند مزاج پرهیز کنید.
- همیشه خودتان و رفتارتان را درست و صحیح تلقى نکنید و احتمال خطا در کارهاى خود را بدهید.
- سعى کنید به عنوان تمرین گاهگاهى با افرادى که سلیقه آنها را نمىپسندید برخورد کوتاه مدت داشته باشید و با صاحبان دیگر انتظار مراوده کوتاه مدت داشته باشید.
- موارد فوق را در برنامهاى منظم با درج موارد آن در یک جدول و نمره دادن به عملکرد خود و رعایت این امور سعى در تقلیل موارد تخلف داشته و همت خود به افزایش صبر و تحصیل سعه صدر معطوف بدارید.
-اگر این وضع ادامه پیداگرد بد نیست به یک پزشک اعصاب وروان هم مراجعه داشته باشید البته مشکل جدی نیست با مصرف چند هفته ای دارو درمان شما سریع ومطلوب انجام می شود.
سئوال 29
موضوع: مخالفت والدین باانتخاب و ازدواج فرزند وسرد شدن رابطه آنها
سلام خسته نباشید من جوانی هستم 27 ساله که 2 سال است ازدواج کردم ودر حال حاضر دارم پدر می شوم اما خانواده من به دلیل اینکه همسرم را دوست ندارند از همان ابتدای ازدواج با ما رابطه ندارند با اینکه همسر من بهشون احترام میذاره یه چند ماهیه که ماهم رابطمونو باشون قطع کردیم واقعا پدرو مادر من دلشون از سنگه .نه زنگی بمون می زنند نه سر بهمون می زنند .واقعا نمی دونم باید چه کار کنم همسرم خیلی از این مسئله رنج می بره شب ها می فهمم که نمی خوابه و فقط فکر می کنه با این که الان نزدیکه فرزندم به دنیا بیاد اما اصلا توجهی به این مسئله ندارند.تو اوج سختی زندگی مارو تنها گذاشتند.خواهش می کنم یه راهی پیش روی ما بذارید
پاسخ مشاور
نسبت به موضوعی که با آن مواجهید به دید مسأله بنگرید نه مشکل؛ زیرا هنگامی که شما به چیزی عنوان مشکل میدهید ،مقاومت روانیتان در مواجهه با آن کاهش یافته و ذهن انسان که برای دلیل تراشی در جهت منفی امور توانایی بیشتری دارد، دائم سعی میکند به شما القاء نماید« اینکه با شما رابطه نددارن بخاطر همسرتان است و ...». در حالیکه اگر به نیکی بنگرید افراد زیادی را اطراف خود مییابید که در این مسیر موفق عمل نموده اند.«مطمئن باشید با تلاش و کوشش، هر غیر ممکنی، ممکن میشود».
شما ریشه اصلی را دوست نداشتن همسرتان بیان کردید اما واقعا چرا آنها نباید عروسشان را دوست داشته باشند؟آیا این ازدواج با رضایت آنها نبوده است؟چرا این ناراحتی بعد از دو سال همچنان وجود دارد؟شما برای رفع این مشکل چکاری انجام داده اید؟درواقع امر این است که اغلب این واکنشهای منفی بین عروس خانومها و مادرشوهرها، زمانی پدیدار می گردد که طرفین به دور از آینده نگری و عاری از بصیرت لازم، خواسته و ناخواسته، گرفتار افکار خودمدارانه و غرق در خودبینی ها، خودخواهی ها، وابستگی های نامعقول عاطفی و کششهای فزاینده روانی می شوند و به رضامندیهای شخصی و تأمین خواسته های خود اندیشیده، طرف مقابل را در موقعیت تضاد خواستها، دوگانگی ها و تعارضها قرار می دهند.یعنی مادر احساس می کند پسرش را که حالا دیگر برای خود مردی شده و همسری انتخاب کرده است، باز هم همان پسرک خردسال، نوجوان و جوانک سالها پیش می پندارد که در آغوش و کنارش پرورش یافته و غنچه های وجودش شکوفا شده است. همچنانکه ایثارگرانه همه مهر و محبت خویش را نثار راه رشد و کمال و سعادت فرزند می نماید، خود نیز به مهر و محبت او در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایام پریشانی و بیماری و بویژه دوران پیری و حمایت خواهی، بیش از پیش خود نمایی می کند. مادر که خود را تنها متولی، حامی و دلسوز پسر می دانسته و می داند، اینک با ازدواج پسر و همراه شدنش با همسری همگام و مونسی همدل به خود آمده، با نگاهی به ادامه راهی که پسر می خواهد بپیماید، خود را در کنار پسر و پسر را درکنار خود نمی بیند.از سوی دیگر، عروس خانم با دنیایی از آرزوها، آرمانها، رؤیاها و اندیشه ها و کوله باری از سفارشها و توصیه های خانواد? خود، پای به زندگی جدیدی گذارده است. می خواهد با همسر همدل و همراهش حیات پربرکت و پرتلاشی آغاز نماید. او سعادت، خوشبختی و آرامش زندگی مشترک را در گرو بذل محبت و تعلق خاطر متقابل می داند. او همه توجه و محبت، فکر و اندیشه و جاذبه همسر را برای خود می خواهد و دوست دارد با همه وجود در خانه دل همسر جاودانه جای بگیرد.در حقیقت هر دوی آنها به درستی فکر می نمایند اما اگر در خود را در موقعیت دیگری قرار دهند ممکن است این نوع تفکر تغییر نماید.عروس خانمها می توانند صمیمی ترین یار، بامحبت ترین دوست و باوفاترین فرزند برای مادر شوهرهای صبور خود باشند و مادر شوهرها نیز می توانند برای همیشه مادری مهربان، دلسوز و پرعطوفت برای عروس خانمهای فهیم و قدر شناس خویش باشند.
برای مدیریت رابطه بین مادر و همسرتان (و بواسطه آن، حل مسأله ارتباط شما با هریک از ایشان) توجه دائم به چند نکته ضروری است:
1- سعی نمایید شما این رابطه را برقرار نمایید حتی بصورت یکطرفه.اما در ایجاد تغییر ناگهانی در تصمیم و رفتار مادرتان نسبت به همسرتان و بالعکس نداشته باشید؛ زیرا برخوردهای تند و عجولانه نه تنها ممکن است هر یک از آنها را به سوی مخالفت بکشاند، بلکه ممکن است ناسازگاری را در آنها به صورت لجاجت آمیزی تشدید نماید.
2- به طور کلّی نقش شما در کنار آمدن مادر و همسرتان با یکدیگر، میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. یادتان باشد که در هر رابطه خوب و مناسب همه سختیها آسان و در هر رابطه بد، هر مشکل کوچکی به بحرانی بزرگ مبدّل خواهد شد؛ لذا شایسته است از هرگونه اقدامی که به بهبود رابطه مادرتان با همسرتان و بالعکس منجر میگردد، دریغ ننمایید. مثلاً زمانی که مادر خود را ملاقات مینمایید از قول همسرتان از وی احوالپرسی نموده و بالعکس تا کمکم فضای عاطفی مناسبی را در طرفین نسبت به همدیگر به وجود آورید. 3- به این نکته اعتقاد داشته باشید که در هر شرایطی میتوانید از زندگی در کنار یکدیگر لذّت ببرید، به شرط آنکه شیوه حل اختلاف را بلد بوده و مرزها را حفظ نمایید. به عنوان مثال ببینید چه چیزی باعث دلخوری مادرتان از همسرتان گردیده و چه برداشتی از وی دارد. مسلّم بدانید که با شناخت دلیل اصلی، بهتر خواهید توانست راهکارهای بهینهسازی روابط آنها را در پیش بگیرید.
4- همسر باهوش و دوراندیش باید بداند که چگونه بین «شوهرخوب بودن برای زن» و یا «فرزند خوبی بودن برای خانواده » ، حد فاصل ایجاد کند. ایجاد تعادل در این کار مثل میله تعادل بندبازان به ظرافت خاصی نیاز دارد. قلق یادگیری این کار مشکل این است که همیشه به حرفهای طرف مقابل هم گوش کنید و سپس قضاوت کنید. برخی اوقات ممکن است هر دو طرف حقیقت را بگویند البته آن طور که خودشان فکر میکنند. اینجاست که شما باید نقش خود را ایفاء نموده و سعی کنید هر یک از طرفین به نیمه پر لیوان نیز در برخورد با طرف مقابل بنگرد.
5- توجه نمایید در مواقع اینچنینی، سادهترین اشتباهی که ممکن است پسر خانواده انجام دهد این است که وارد مشاجره با هر یک از مادر و یا همسر خود به نفع یکی از آنها گردد و با حرمتشکنی، زندگی خود را سخت و رابطهها را بد و بدتر و در نهایت به بحران تبدیل نموده و تا جایی پیش رود که احتمالاً رفتارها و کلام اهانتآمیزی بینشان رد و بدل گشته و از حس ارزشمندی آنها کاسته گردد. بهترین کار در این مواقع این است که در درجه اول به شیوهای مسالمتآمیز مرز زندگی خود و همسرتان را با مادر خود مشخص کنید و به شیوهای صحیح به طرفین بفهمانید که خط قرمزهای روابطشان با شما کجاست. خیلی مؤدب و مهربان بدون اینکه از کوره دربروید، با کلام مناسب و واژهگزینی صحیح این مسأله را به همسر و مادرتان یادآور شوید که هر چند ممکن است آنها رابطه خوبی با یکدیگر نداشته باشند این مسأله باعث نمیگردد که شما بخواهید بخاطر مادرتان از همسرتان و بالعکس بِبُرّید.
6- بدانید که شما حلقه اتصال و پیوند عاطفی بین مادر و همسر خویش هستید و بیشترین مسؤولیت را در تألیف قلوب و تنظیم حسن روابط برعهده دارید.لذا سعی نمایید رابطه عاطفی خویش را با مادر خویش بیشتر نمایید و همواره تلاش کنید دوستی و محبت همسرتان را نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم نثار آنان نمایید.
7- با حسن تدبیر می توانید زدایند? آفتهای فکری و آسیبهای رفتاری بین مادر وهمسر خود باشید.
8- هرگز ضمن قدردانی و تمجید وجود گرامی همسر و اظهار محبت و دوستی نسبت به وی، از تعظیم و تکریم شخصیت بزرگوار و ارجمند مادر غافل نشوید.
9- هرگز ذره ای از کاستیها و نارساییهای زندگی مشترک و ضعفها و کوتاهیهای احتمالی همسر خویش را به خانواده مادری خود انتقال ندهید.
10-هرگز گله های احتمالی مادرتان را به همسرتان انتقال ندهید و در عوض، از تعریف و تمجید آنان نسبت به شخصیت خوب عروسشان سخن بگویید.
11-هرگز اجازه ندهید که فرصتی فراهم شود تا جمعی زبان به غیبت گشوده، شخصیت همسر یا خانواد? ایشان یا خانواده شما را مورد نقادی و تحقیر قرار دهند.
12-نسبت به صله ارحام از خویشاوندان خود و همسرتان، اهتمام داشته باشید که باعث نشاط و برکت در زندگی و عمر خواهد بود.
13-در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندى مخرب و پیشرونده تبدیل نشود .
14- به هر طریق ممکن رفتارهاى مطلوب همسرو مادرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید؛ به گونهاى که آنها بفهمد برایشان ارزش قائل هستید .
15- تشویق، تایید و بیان نکات مثبت، به طور آشکار یا در جمع باشد و تذکر نکات منفى و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایى صورت گیرد.
16-در روابط کلامى، عاطفى، اقدامها و تصمیمگیرىها به افکار و خواستههاى هردو توجه کنید.
17- از هردو بخواهید همیشه، در رویارویى با مسائل و مشکلات خانوادگى، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیت خود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روى آورند .
18- هردو را تشویق نمایید با یادآورى برخى ایام زندگی طرف مقابل مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیههایى هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک عشق و علاقه خود را به دیگری اعلام کنند.
نکته پایانی
سعی نمایید این نکته را در زندگی خود عملی سازید که عروس و داماد با ازدواج پیوند جدیدی با خانواده طرف مقابل خود پیدا می کند و یکی از اعضای خانواده جدید می شود. و به معنای دقیق تر، بر خانواده های طرف مقابل فردی اضافه می شود. اگر چنین تصوری از ازدواج و پیوند خانواده ها داشته باشیم، در واقع پدر و مادر هر یک از زوجین، پدر و مادر دیگری نیز محسوب می شود رسم زیبایی بین برخی خانواده هاست که پدر و مادر همسر خود را به پدر و مادر،بابا و مامان یا به تعابیری شبیه آن نام می برند. و پیوند عاطفی خود را دو چندان می کنند.واقع امر هم چیزی جز این نیست. همان طور که در روایات نیز آمده است که هر انسانی 3 پدر و مادر دارد:
1. پدر و مادری که از آنها متولد شده است.
2. پدر و مادری که با ازدواج و رابطه سببی ارتباط پیدا می کند.
3. پدر و مادری که دانش و علم از او می آموزد یعنی کسانی که از نظر معنوی و علمی پدر یا مادر فرد محسوب می شوند
«أب ولدک، أب زوجک و أب علّمک»
پس آنها نیز از فرهنگ دینی ما پدر و مادر تلقی می شوند رعایت ادب و احترام و حقوقی که برای والدین حقیقی بیان شده است، نسبت به آنها نیز باید مورد توجه قرار گیرد. بنابراین اگر با این دید به آنها نگاه شود و روابط عاطفی و اجتماعی مناسب و در همان سطح باشد، تکلیف و وظیفه هر یک از زوجین در برابر خانواده دیگری روشن می شود.
پرسشگر گرامی موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیت های روزافزون دست یابید که ما مطمئن به موفق شدن شما هستیم.
سئوال 28
موضوع: تبعیت از همسر یا ادامه دادن شغل؟
سلام من 27 سالمه و 4ساله که ازدواج کردم.از ابتدای زندگی کار شوهر من در کرمانشاه بود 20 روز آنجا بود و 3-4 روز می امد شهرمان تا اینکه یک کار دیگه تو شهری که حدود 5 ساعت با شهر محل سکونتمان فاصله داره پیدا کرد و اونجا مستقر شد . من هم از قبل از ازدواج آنجاکارمند بود م تو این مدت همه اش در رفت و آمد بودیم تا اینکه امسال قرار شد من انتقالی بگیرم و برم تو همون شهر پیش شوهرم و خونه و زندگیمونو بردیم اونجا حالا دو هفته بیشتر از اسباب کشی مون نگذشته که خبر رسمی شدنم بعد از 7 سال تلاش اومد و باید به مدت 5 سال تعهد بدم که تو این شهر بمونم حالا تو این موقعیت شوهرم میگه نمی خوام بری سر کار و خانواده ام اصرار می کنند که کارتو از دست نده کار رسمی دیگه گیر نمیاد . حالا اگه بخوام برم آنجا باید برم خونه مامانم و شوهرم و خونه مو تنها بذارم از طرفی اصلا دلم نمیخواد شغلمو از دست بدم از طرفی نمی تونم از شوهرم و خونه ام دل بکنم به نظر شما چکار کنم. باتشکر فراوان
پاسخ مشاور
پرسشگر گرامی شما بعد از ازدواج نقش همسری را بعهده گرفته اید و لازم است برای رسیدگی به این نقش از دیگر نقشهای خود کم و یا در برخی موارد نقشهای اجتماعی و اشتغال خود را قطع نمایید.اگر قرار باشد همچنان مانند دوران مجردی فعالیت نمایید پس چرا ازدواج نمودید؟پس وظیفه همسری چه می شود؟ آیا از لحاظ دینی همسر شما دارای حق نیست؟ آیا تاخیر در مادر شدن برای فرزند شما از لحاظ تربیتی مشکل ساز نیست؟ واقعا هدف از کار نمودن شما چیست؟چرا اینقدر کار رسمی برای خانواده شما مهم است؟ اگر واقعا این کار به زندگی شما آسیب بزند چه می کنید؟
خواهر گرامی مطمئنا در همه کلماتی که بیان نمودید هیچ موردی به اندازه نقش همسری نباید برای شما دارای اهمیت باشد حتی وظیفه و مسئولیت کنونی شما.معمولا در مشاوره قبل از ازدواج در مورد اشتغال زن می گویند لازم است راهی را در پیش بگیرند که این اشتغال کمترین آسیب را برای زندگی مشترک آنها داشته باشد تا از آسیب هایی در آینده که ممکن است برای فرزندان آنها پیش بیاید جلوگیری کنند و متاسفانه امروز شما به این آسیب گرفتار شده اید.توصیه ما اینست اگر توانایی تغییر شغل خود را دارید و می توانید زمانهای بیشتری را در خدمت همسر و رسیدگی به این نقش نماید حتما اینکار را انجام دهید و اگر این شغل را هم نمی توانید بدست آورید برای حفظ کانون خانواده و جلوگیری از آسیب در این زمان و تربیت فرزندان در آینده شغل کنونی خود را رها نمایید و مطمئن باشید این تغییر و یا رها نمودن به هیچ عنوان دلیلی بر ضعف ایمان و اخلاص شما نیست بلکه برعکس نشان از اهمیت شما به دستورات دینی برای حفظ کانون خانواده می باشد.مطمئنا حق همسر و فرزند بسیار بالاتر از کار نمودن است و زمانی کار برای دیگران دارای اهمیت است که شما توانسته باشید به وظایف اصلی خود که در حال حاضر فقط همسری و در آینده مادری است بپردازید نه وظایف دیگر.
در ادامه به چند نکته مهم اشاره می نماییم.
نکته1- اصلی ترین وظیفه خود را حضور فعال در خانه قرار دهید و سایر مسائل از جمله اشتغال و تحصیل علم را فرع قرار دهید و هر چه به این وظیفه اسیب می زند را رها نمایید.
نکته2- در مورد اشتغال و یا تحصیل حتما با همسرتان به توافق برسید و نظر ایشان را در تصمیم گیری دخیل بدانید.
نکته3- حتما در اداره زندگی مشارکت فعال داشته باشید.هرچند مرد هم باید در کارهای خانه به زن کمک نماید اما این باید بعنوان همکاری باشد نه بعنوان اینکه جبران نبود شما را بنماید و الا استحکام خانواده شما دچار آسیب خواهد شد.
نکته4- نکته دیگری که توجه به آن ضروری است این است که نوع کار، مقدار زمانی که باید صرف آن کار کنید، محل و نوع همکاران همه اینها در تصمیم شما باید لحاظ شود.طبیعی است اگر کار سخت باشد و با ساختار جسمانی و روانی شما ناسازگار باشد آسیب های بیشتری دارد و همینطور اگر همکاران شما همه یا اکثر آنها مرد باشند می تواند در روابط عاطفی او با همسرتان اثر منفی بگذارد و همچنین هر چه مقدار زمانی که باید صرف آن کار شود بیشتر باشد باعث عدم حضور فعال شما در خانه می شود و باعث برهم خوردن آرامش و از بین رفتن محیط سالم شما می شود و بیشترین ضرر را برای شما و فرزند شما دارد.
نکته پایانی اینکه این مطالب باید مورد توجه قرار گیرد و الا ضررهای جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت و متاسفانه فردا برای شما دیر است.
سئوال 62 - ارتباط با مادر شوهر
پرسشنامه ها
رمز پیروزى مردان بزرگ
تکنیک خاموشی
مشاوره رهنما
سئوال 61 : لجوج وخودرأی بودن همسر
معرفی کتاب
آموزش خانواده
وقتی کسی را دوست دارید
آیین همسرداری
مشاوره اینترنتی
مشاوره مجازی
سخن روز
[عناوین آرشیوشده]