تنهائى و تنها زیستن، عزلت و کناره گیرى از یار گرفتن موجب بسیارى از مشکلات، و باعث افسردگى و دل مردگى، و علت هیجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بیماریهاى روانى و بدنى است.
تنهائى انسان را در دریائى از خیالات، اوهام، افکار غیرمنطقى، و بیماریهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و امواجى از مشکلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مى آورد.
قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): أَکْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ.[25]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت آنانى هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند.
و نیز آن حضرت فرمود:
شِرارُ مَوْتاکُمُ الْعُزّابُ.[26]
بدترین اموات شما عزبها هستند.
و در روایتى فرمود:
رُذالُ مَوْتاکُمُ الْعُزّابُ.[27]
فرومایه ترین مردگان شما عزب ها هستند.
و در سخنى حکیمانه بیان فرمود:
شِرارُکُمْ عُزّابُکُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّیاطینِ.[28]
شریرترین شما عزبهایند، و عزبها برادران شیطانند.
و در کلامى عرشى و بیانى ملکوتى فرمود:
خِیارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ الْعُزّابُ.[29]
بهترین امّت من زن داران و بدترین آنان عزبها هستند.
و نیز آن حضرت فرمود:
لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاکُمْ إِلِى الدُّنْیا لَتَزَوَّجُوا.[30]
اگر آنان که عزب مردند به دنیا برگردند، حتماً ازدواج خواهند کرد.
و در حدیثى فرمود: خداوند مردى که از زن گرفتن خوددارى کند لعنت نموده.[31]
تعبیر رسول باکرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع مى کنند به اهل آتش، فرومایگان، برادران شیطان، اشرار، و لعنت شدگان، به خاطر این است که روى گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، و شیطنت، و گناه و معصیت، خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده، و باعث مشکلات فراوانى در تمام زوایاى زندگى خواهند شد.
با توجه به آیات و روایات، و تجربه حیات، ازدواج انسان را کرامت و شرافت مى دهد، از علل استحقاق عذاب الهى مى رهاند، از پستى و فرومایگى حفظ مى کند، از افتادن در بند شیطان مصون مى دارد، و از اینکه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گیرد در امان مى دارد، و این همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنیت، پاکى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبک شدن بار حیات مى گردد، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علّت تشریع ازدواج اشاره فرمود:
یُریدُ الله اَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ.[32]
خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نماید.
دختر و پسر هنگامى که بر اساس فطرت و طبیعت، و به پیروى از دستور حق و روش انبیاء الهى ازدواج کردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناک شیطان، و دچار شدن به لعنت خدا، که همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پیدا کردند، و در سایه ازدواج به آرامش فکرى، و امنیت باطنى دست یافتند، و بر مشکلات ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زیستن شفا گرفتند، و به محیطى الهى و ملکوتى رسـیدند، و زمینه تفکر صـحیح و آینده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغیان شهوات و غرائز فرو نشست، بدون تردید راه براى شکوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشیند.
بسیارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاریخ نشان مى دهد که پس از ازدواج راه صد ساله را یک شبه طى کردند، و در سایه ازدواج که موجب آرامش و امنیّت خاطر آنان گردید به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسیدند، و در علم و تقوا، وپاکى و کرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.
در کتاب زندگانى آیت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانیم: در سال 1314 که بیست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار کرد، او گمان مى کرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصیل به نجف اشرف که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و دیدار پدر و بستگان، مشاهده مى کند که به عکس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم کرده اند.
از این پیش آمد اندوهگین مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گوید: من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب علم بودم، ولى اکنون بیم آن دارم که تأهل میان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقیب مقصود و نیل به هدف باز دارد.
پدر به وى مى گوید: فرزند این را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کنى امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا بتوانى به ترقّیات مهمّى که در نظر دارى نائل شوى، احتمال این را هم بده که اگر ترتیب اثر به این آرزوى پدر ندهى، با همه جدیّتى که در تحصیل دارى بجائى نرسى!!
گفته پدر تأثیر بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه تردید بیرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندکى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال دیگر به تحصیل و تدریس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد.
همسر وفادار و هم کفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنیت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان یارى مهربان، معاونى شفیق، خدمتگزارى متین، دلسوزى مهربان، زمینه انواع ترقیات شوهر گرانمایه اش را تحقق مى دهد، که در آن پنج سالى که در اصفهان با آن زن باکرامت مى زیست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتکار مشغول تحصیل بوده که بعضى شبها تا سپیده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى که خود آن بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بیکارى به حفظ قرآن مجید همت مى گماشت و در نتیجه توانست در عرض مدتى که در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ کند، و تا آخر عمر نیز آن را از حفظ داشت و پیوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزید!
مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسیر قّیم المیزان، قسمتى از کمالات و ترقیات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باکرامت خویش مى دانستند.
آرى ازدواج علت آرامش و امنیت، و زمینه تحقّق کمالات، و شکوفائى استعدادهاست.
ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنیائى، ثمرات عجیب معنوى براى انسان دارد.
کار و کوشش مادى در جهت تأمین زن و فرزند، در فرهنگ پاک اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى که از معصوم روایت شده:
وَالْکادُّ عَلى عِیالِهِ مِنْ حِلّ کَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ.[33]
آنکه براى تأمین خانواده اش زحمت مى کشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم کند، مانند مجاهد در راه خداست.
از آنجا که رعایت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعایت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر کارى دشوار و سنگین است، و در حقیقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند کوشش براى تأمین امور مادى آنان عبادت، و موجب اجر و ثواب اخروى است.
پرورش نسل صالح، و تحویل دادن فرزندان شایسته و نیکوکار، امرى مهم و باعث جلب رضایت حضرت حق است.
خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم کردن زمینه رشد و تربیت و تکامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترین نوع عبادت و بندگى خداست.
امام چهارم(علیه السلام) در گفتار حکیمانه اى فرموده اند، هر کس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را کامل و تمام بیندازد، به خوشنودى حق از دیگران نزدیکتر است.[34]
در هر صورت جامعه میوه و ثمره خانه است، و وکیل و وزیر و رئیس جمهور و کارگزاران یک ملت ریشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربیت و شکل گیرى آنان خانه و کارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند یک زمین است، اگر زمین جداى از حق و حقیقت باشد کویرى نمک زار است که سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمین متصل به حق و حقیقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.
سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بکوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طیّبه ازدواج منفعت نبرده بلکه با دست خود سفره خسارت خویش را پهن کرده اند.
به همین خاطر در روایات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:
الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعیدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ.[35]
ریشه شقاوت هرکس شقى است در سرزمین وجود مادر، و سعادت سعید از باطن مادر است.
و به قول شاعر بزرگ کلیم کاشانى:
از کوزه همان برون تراود که در اوست
تا در کوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ریخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شکل داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند.
هدف انسان از ازدواج باید هدفى معنوى و مقدس و پاک باشد، ازدواج باید براى اطاعت از دستور حق، و پیروى از روش انبیاء، و براى تأمین سعادت همسر، و تربیت الهى و ملکوتى فرزندان صورت بگیرد.
زن و مرد در مسئله ازدواج باید خود را آماده ورود در یک عبادت بزرگ کنند.
زن و مرد باید در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند که هر دوى آنان از طریق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند.
باید بدانند که فرزند آنان که امانت حق است در مّدتى کوتاه مهمان صلب پدر، و بین شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در این دو مدت با گیرندگى دقیقى که حضرت حق به وى عنایت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختیار به خود منتقل مى نماید.
نقل مى کنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به تماشاى جبهه حق علیه باطل بیایند، تا مناظر زیباى جهاد و شمشیر زدن در راه حق ر اببینند، و به شعارهاى الهى و ملکوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طریق دیده و شنیده خود فرزند در رحم را تغذیه کنند، براى اینکه طفل، در رحم مادر موجودى ورزیده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملکوتى رشد کند.
مگر نشنیده اید قبل از تکّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پیامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!!
واسطه بین شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسیدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسیدن به چهره زیبا و ظاهر فریبنده هدف این برنامه نباشد، که این امور تاکنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و میوه آن اندک بوده است.
بیائید خدا و معنویت و عبادت، و کوشش براى رعایت حق همسر، و تربیت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهید، تا ثمره این ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد.
لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع این اهداف والا و آسمانى قرار دهید، تا لذت و تمتع کامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصیب خود کنید.
ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پیدا نمى کند، پیوند الهى و ملکوتى دائمى و همیشگى است.
آنکه براى خدا ازدواج مى کند، حق همسر را با تمام وجود رعایت مى نماید، و کمترین آزارى از ناحیه او به همسر وارد نمى شود.
حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقیر زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.
مردان و زنان مسلمان باید ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(علیهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى که براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاک، الهى، و ملکوتى شد.
روایات شیعه آیات زیر را به این ازدواج پاک تأویل کرده اند:
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ.
دو دریا را به هم درآمیخت و میان آن دو دریا فاصله اى است که تجاوز به حدود یکدیگر نمى کنند، از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون مى آید.
منظور از دو دریا، وجود امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا است، که دو دریاى معرفت، بینش، حلم، صبر، ایمان و بصیرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باکرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسین(علیهما السلام) است.[36]
نظام خانواده باید یک نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب کند.
اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غیرالهى، و شرایط شیطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى که میراندن آن را رسول خدا در یک فرمان قاطع دستور داده:
اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِیِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِْسْلامُ.[37]
پرهیز نشود، زشتى ها چهره نشان مى دهند، ومیوه این درخت آلوده تلخ خواهدشد.
نظام خانواده در اروپا و آمریکا نظامى غلط است، بى پایه و بدون محتواست.
تقلید از نظام خانوادگى مغرب زمین تقلیدى نابجا، و هموار کردن راه حیات براى افتادن در چاه بدبختى است.
آنان از ازدواج هدفـى مقدس و پاک ندارند، واسطه ازدواج زن و مرد آنجـا فقـط و فقط شهوت و ارضاء غریزه است، آنجا زن و مرد شایسته و صالح بسیار کم است، به همین خاطر فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمریکا مانند باران بهاران مى ریزد.
مردان در مغرب زمین به طور اکثر، و زنان بطور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، و رفاقت هاى نامشروع با یکدیگر ازدواج مى کنند، و ثمره خود را پس از ولادت به شیرخوارگاه سپرده، و سپس بدون اینکه مهر پدرى و محبت مادرى را چشیده باشد، و منبعى از عواطف و احساسات پاک گشته او را تحویل مى گیرند، و سر هر سفره فسادى مى نشانند، آنگاه وى را به مدرسه مى سپارند تا آهنگى از تربیت ظاهر را طى کند، و به اصطلاحاتى چند آشنا گردد، آنگاه در سن هیجده سالگى وى را از خود مى رانند و به امید محیط و جامعه رهایش مى نمایند!
آنان اگر اخلاق به فرزندان خانه و مدرسه بیاموزند، اخلاق ژنتلمنى است، اخلاق اقتصادى و جلب مادّیت است، به ریشه هاى باطن و حقایق درون توجه ندارند، و از تربیت انسان قابل قبول عاجزند.
مگر نمى بینید وقتى تشکیل جامعه و دولت مى دهند، جامعه منبع فساد و دولت منبع استعمار و استثمار مستضعفان روى زمین است.
جنایاتى که فارغ التحصیلان خانه و مدرسه و دانشگاه هاى مغرب زمین کرده اند تا قیامت قابل جبران نیست.
اگر اوقاتى باوقار و آرام و متین باشند، و خود را مؤدب و آراسته نشان دهند، به خاطر این است که طعمه نیافته، و لقمه چرب و لذیذ ندیده اند، داستان آنان شبیه به این داستان است که مردى به دوستش گفت گربه اى را به مبادى آداب آراسته ام، و آن حیوان را تربیت کرده تا جائى که بر سر سفره اى که انواع غذاها قرار دارد شمعى به دست او مى دهم تا مهمانان در پرتو آن شمع از آن سفره بهره مند شوند، رفیقش گفت به این ویژگى و به این آراستگى گربه نمى توان اطمینان کرد، مرا دعوت کن تا بر سر آن سفره این مسئله را به تو ثابت کنم، از وى دعوت کرد، گربه را بر سر سفره دید که چشم طمع و پاى حمله از غذاهاى سفره بریده، و شمعى براى روشنائى اطاق و دید مهمانان به سفره بدست دارد، در گرمى اوضاع موشى را از جیب خود درآورد و به وسط سفره گذاشت، موش مى خواست فرار کند، گربه شمع رابه یک طرف انداخت و همچون شیر ژیان به وسط سفره پرید، نظام سفره را براى گرفتن موش به هم زد، و اوقات خوش صاحبخانه و مهمانان را تلخ نمود!
آرى تربیت اروپا و مغرب زمین تربیت گربه اى است، تا غذاى خاص خود را به خیال خود نبیند، آرام و مؤدب هستند، چون چشمشان به طلا و نفت و سایر معادن ملل ضعیف بیفتد، براى بلعیدن حق دیگران، چراغ تربیت را به زمین انداخته و همچون حیوان درنده اى، به تمام حیثیات مادى و معنوى ملل ضعیف حمله مى کنند، و براى امور مادى از میان جوى خون بى گناهان عبور مى کنند.
کثرت فساد و افساد، غلبه شهوات حرام، اخلاق زشت، قتل و غارت، فحشا و منکرات، در ملل مغرب زمین محصول خرابى نظام خانه و خانواده است.
اگر بیوت اروپا و آمریکا بیوت بارفعت، و بیوت غرق ذکر حق، و بیوت تسبیح حضرت معبود بود، محصولات آن بیوت انسانهائى والا و باکرامت و رشید و باعاطفه و متخلّق به اخلاق حق بود، ولى چون بیوت مغرب زمین از حق و حقیقت دور است، ثمرات آن تلخ و بدبو و بدمزه است، و چنین نظام از هم پاشیده اى قابل سرمشق قرار دادن نیست، کسانى که از آنان پیروى مى کنند بدتر از آنان خواهند شد.
( قـال الصـادق (علیه السلام) : اکثـر الخیـر فـى النّسـاءِ )
« وسائل الشیعه ، ج 14 ، ص 11 »
منابع
1. اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب, استاد شهید آیةاللّه مطهرى.
2. نظام حقوق زن در اسلام, استاد شهید آیةاللّه مطهرى.
3. جوان از نظر عقل و احساسات, مرحوم محمدتقى فلسفى.
4. بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات, مرحوم محمدتقى فلسفى.
5. ازدواج در اسلام, آیةاللّه مشکینى.
6. آیین همسردارى, آیةاللّه امینى.
پاورقیها:
سئوال 42
موضوع: حدود مجاز دوستی قبل از ازدواج یک زوج
با عرض سلام و خسته نباشید.من یک ساله که برای ازدواج با پسرعموم رابطه دارم.چند روز پیش زن عموم با مامانم صحبت کرد.و منو خواستگاری کردن.حالا گاهی احساس میکنم شدیدا دوستش دارم و گاهی حس میکنم علاقم داره کم میشه.از این احساساتم میترسم.سریع ناراحت میشم.زود میرنجم.عصبی میشم.میترسم بخاطر این رفتارام ازم زده بشه.کمکم کنید.دوست دارم زودتر نامزد کنیم همین موضوع خیلی فکر منو مشغول کرده.من 18 سالمه و امسال دارم واسه کنکور میخونم اما این موضوع فکر منو درگیر کرده.نمیتونم کاری کنم چون سنمون کمه.من هجده سال و پسرعموم بیست سال داره.کمکم کنید که چه کنم.ممنون
پاسخ مشاور
خواهر خوبم! مطمئنًا با فردی معتقد با فطرتی پاک و طالب پاکی و نورانیت روبرو هستیم و این صفات خوب شما را می ستاییم. امیدواریم راهنمای خوبی برای شما باشیم.
همانگونه که می دانید، نیازهاى عاطفى و غرایز ایام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق مىدهد که البته این یک امر طبیعى و غریزى است و کمتر مىتوان راهى براى گریز از آن پیدا کرد. از آنجا که جاذبه بین دو جنس مخالف (زن و مرد) مخصوصا در سنین جوانى بسیار شدید است، آنچه مهم مینماید کنترل عقلایى بر احساسات و پرهیز از مخاطراتى است که ممکن است فرد را به گرفتارىهاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
با توجه به این مطلب، قصد شما برای رسیدن به فردی که احساس خوبی نسبت به او پیدا کرده اید امری طبیعی است. به هر حال، هر جوانی دوست دارد با فرد مورد علاقهاش ازدواج کند و عمر خود را در کنار او با سعادت و خوشبختی سپری کند. با این حال، لازم است شما خواهر گرامی، به منظور جهت بخشی مثبت به این حس خود، ارزیابی روشنی از شرایط خود داشته باشید تا برخورد واقع بینانه ای با آن، در جهت امر بسیار مقدس و ارزشمند ازدواج داشته باشید. از این رو، توجه شما را به نکات زیر جلب میکنیم:
ازدواج یکی از مسائل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در همه ابعاد زندگی تأثیر دارد و ازدواج موفق میتواند باعث پیشرفت انسان در زمینه های مختلف شود کما اینکه اگر ازدواج ناموفق باشد مشکلات زیادی را برای انسان به وجود می آورد و مانع رشد و ترقی می شود. بنابراین باید با این امر مهم سنجیده برخورد کرد و از هر گونه شتابزدگی، یک جانبه گرایی، ظاهربینی و سطحی نگری اجتناب کرد. علاقه پیدا کردن به شخصی خاص از جنس مخالف، پیش از آن که انسان همه جوانب امر را سنجیده باشد کاری کاملا اشتباه است، زیرا، اولا به دلیل شدت این علاقه، در بسیاری از مواقع، انسان نمیتواند خود را کنترل کند و به سوی گناه کشیده میشود؛ ثانیا، این علاقههای شدید فشار شدیدی به فرد وارد میکند به گونهای که توان انجام هر کاری مثل درس خواندن، کار کردن و ... را از او میگیرد و از این جهت به او ضربه شدیدی وارد میکند و سعادت آینده او را به خطر میاندازد (نمی دانیم آسیبی که شما را می آزارد تا چه حد است اما حداقل همین درگیری فکری و روانی مثال مناسبی برای این عوارض است). ثالثا، علاقه شدید و عشق کور و بدون شناخت صحیح به یکدیگر در دوران جوانی که برخاسته از غلیان غریزه جنسی است و هیچگونه پختگی و اندیشهورزی در آن وجود ندارد، قدرت انتخاب صحیح را از انسان میگیرد. و به فرموده امام علی علیه السلام «حب الشیء یعمی و یصم» یعنی دوست داشتن چیزی باعث کور و کر شدن انسان می شود و انسان نمیتواند محاسن و معایب آن را ببیند، زیرا عاشق، معشوق را زیبا میبیند و نمیتواند غیر از زیبایی چیز دیگری ببیند. بنابراین بهتر است از این گونه تمایلات عاشقانه قبل از ازدواج حتی در صورت رعایت موازین شرعی، اجتناب کنید.
گفته اید چند روز پیش زن عموی شما، با مادرتان صحبت کرده و از شما خواستگاری کرده است. به نظر می رسد که این خواستگاری در واقع غیر رسمی و در حد یک صحبت معمولی است و ظاهرا هنوز خانواده شما جواب روشنی به آنها نداده اند. در حال حاضر توصیه می کنیم با دقت و بدور از احساسات و هیجانات ویژگیهای پسر عمویتان را با ملاکهای یک همسر مناسب بسنجید و ببینید تا چه حد دارای این ملاکهاست( در صورت تمایل می توانید این ملاکها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید). چنانچه وی حداقل 60 تا 70 درصد ملاکهای یک همسر مناسب را داراست و می بینید که می تواند همسر مناسبی برای شما باشد از او بخواهید هر چه زودتر به اتفاق خانواده رسما به خواستگاری شما بیاید.
اما از آنجا که تا زمانی که صیغه عقد شرعی بین شما و ایشان، اجرا نشده باشد بر یکدیگر محرم نیستید و حکم سایر نامحرمان را دارید و لذا هرگونه گفتگوی تحریک آمیز و تماس بدنی حرام است اگر چه با رضایت خودتان باشد و بدانید که صد در صد با همدیگر ازدواج خواهید کرد؛ توصیه می کنیم فاصله بین خواستگاری رسمی و عقد ازدواج را تا حد ممکن کوتاه کنید.
همچنین تا قبل از اجرای صیغه عقد ازدواج، در برخورد و گفتگو با ایشان، هنجارهای شرعی زیر رعایت کنید:
1ـ از گفتگوهای تحریک کننده پرهیز شود.
2ـ از نگاههای آلوده و شهوانی خودداری شود.
3ـ حجاب شرعی رعایت شود.
4ـ در گفتگوها قصد تلذّذ و ریبه در کار نباشد.
5ـ دو نفر نامحرم در محیط بسته، تنها نمانند.
با توجه به موارد بالا خود شما هم اذعان دارید که چنانچه دو طرف بخواهند حدود شرعی را رعایت کنند نه تنها از روابط خود با یکدیگر لذتی نمی برند بلکه این روابط در دوران نامزدی موجب فشار روانی بر آنان می شود از اینرو بهتر است دختر و پسر در اولین فرصت نسبت به جاری کردن صیغه عقد اقدام کنند و بدون دلیل آن را به تاخیر نیندازند. سن شما برای ازدواج مناسب است و اگر هر دوی شما به بلوغ عقلی و اجتماعی کافی رسیده باشید دلیلی برای به تاخیر انداختن ازدواجتان وجود ندارد. بنابراین مجددا تاکید می کنیم در صورتی که پسر عمویتان رسما به خواستگاری شما آمد هر چه زودتر عقد کنید تا هم از فشار روانی روابط مخفیانه و حرام رهایی پیدا کنید و هم با خیال راحت تر به درسهایتان برسید.
چنانچه وی از لحاظ مالی شرایط برگزاری مراسم جشن را ندارد به یک مراسم ساده خانوادگی اکتفا کنید و برگزاری مراسمات مفصل تر را به آینده موکول کنید.
و توصیه نهایی اینکه حتما قبل از ازدواج به یک مشاور مجرب و متعهد خانواده، (به طور حضوری) مراجعه کنید و پس از ازدواج هم تلاش کنید با بالا بردن آگاهی هایتان زندگی شاد و موفقی بسازید.
سئوال 41
موضوع : علت کاهش علاقه زن به همسر خود
سلام خدمت شما مشاور محترم 3 سال و دو ماه است که ازدواج کرده ام و یک پسر یک سال و نیمه دارم. الان حدود سه چهار ماهی می شود که حس می کنم علاقه ام به همسرم کمتر از سابق شده است ولی علاقه ی شوهرم به من بیشتر و بیشتر می شود و شدیدا به من وابسته است به طوری که اگر یک روز خانه نباشم کلافه میشود و به قول خودش تو که خونه نیستی دلم نمی خواد برم خونه از اینکه علاقه ام به او در حال کم شدن است نگرانم قبلا تحمل دوریش برایم سخت بود اما الان خیلی دلتنگ نمی شوم و حتی گاهی دلم می خواهد از او دور باشم نمیدانم علت این امر چیست با اینکه به من بسیار ابراز محبت می کند چه در خانه چه در میهمانی ها و جمع ها و هم به خودم و هم به دوست و آشنا در موقعیت های مختلف می گوید که از داشتن من بسیار خوشبخت است و خدا را شاکر. نمی دانم باید چه کار کنم!؟
پاسخ مشاور
با سلام ای کاش توضیحات بیشتری در مورد سوال خود برای ما ارسال کرده بودید. از آنجا که داشتن اطلاعات برای ارائه پاسخ مناسب لازم است، از شما میخواهم با دقت بررسی کنید و به این سوالات پاسخ دهید: چنین احساساتی از چه زمانی در شما شکل گرفت؟ این احساسات با چه اتفاقاتی در زندگی شما همراه بوده است؟ آیا شما فقط نسبت به همسرتان سرد شدهاید یا اینکه تمام فعالیتهای برای شما لذت چندانی ندارد؟ آیا نگرش شما نسبت به جهان و آینده زندگی خود در این مدت تغییر کرده است؟ و سوالاتی از این دست که به ما کمک می کند تا مشکل شما را بهتر شناسایی کنیم. در زیر به بررسی سوال شما میپردازیم: یا در این مدت شما در آآاآآآآاا
پرسشگرگرامی با دقت سوال شما را خواندم. وجود چنین حالتهایی در زوجهای جوان تا حدی طبیعی است. گاهی انسان قدر زندگی آرام خود را نمیداند. کافی است نگاهتان را به سمت خانوادههای اطراف خود متمرکز کنید و قدری مشکلات زندگی مشترک آنان را مد نظر بگیرید، آن وقت قدر مهر و محبت همسرتان را خواهید فهمید. اکنون از شما میخواهم لحظهای چشمان خود را ببندید. با خود تصور کنید، صبح از خواب بیدار شدهاید. یک مرتبه متوجه میشوید که رفتار همسرتان تغییر کرده، او که به شما عشق میورزید بدون هیچ دلیلی از شما متنفر شده و هر چه شما تلاش میکنبد به او نزدیک شوید از شما دور میشود. در آن لحظه چه احساسی خواهید داشت؟ آیا قدر این لحظاتی را که در آن هستید را نمیخورید؟ در آن لحظه چه فکری از ذهن شما خواهد گذشت؟ راستی چرا ماهی تا زمانی که در آب است، قدر آب را نمیداند؟
خواهر گرامی عشق و علاقه زن و شوهر در سالهای اولیه زندگی مانند گلی است که برای شکوفا شدن نیاز به مراقب دو طرف دارد. این گل آب مورد نیاز خود را از زن خانواده تا طراوت داشته باشد و مواد مورد نیاز برای رشد خود را مرد میگیرد، چنانچه هر کدام از زن و مرد در انجام وظائف خودکوتاهی کنند، این گل پژمرده خواهد شد، پس وظائف خود ر ابه خوبی بشناسید و ان را انجام دهید. در زیر به بررسی راهکارهای رفع چنین مشکلی اشاره میکنم:
1.همانطور که بیان شد این حالت شما تا حدی طبیعی میباشد و پس از گذشت مدتی خود به خود رفع میشود، نباید نگران باشید. البته برای اینکه بتوانید زودتر بر مشکل خود غلبه کنید در ادامه راهکارهایی را انجام متذکر میشوم.
2.به هبچ عنوان تکرار میکنم به هیچ عنوان در مورد احساس خود با همسرتان سخن نگوئید. این امر میتواند موجب ناامیدی و شکل گیری رفتارهای نادرست در او شود.
3.اکنون که تا حدی علاقه شما به او کم شده است، نباید رفتارهای عاشقانه شما نسبت به همسرتان کم شود، سعی کنید در رفتارهای خود با تمام وجود به او عشق بورزید.(گرچه حس عاشقانه شما کم شده است اما هیچگاه نباید رفتارهای عاشقانه شما نسبت به او کم شود)
4. لیستی تهیه کنید و در آن پنج کاری که همسرتان از ان کارهای لذت میبرد را بنویسید. سپس در طول هفته روزی را مشخص کنید(مثلا دوشنبه). در طول روز باید این پنج کار را برای همسرتان انجام دهید. این رفتارهای موجب میشود تا دوباره عشق و علاقه در قلب شما زنده شود.
5. قطعاً در زندگی مشترک خود لحظات شیرین و به یادماندنی زیادی را تجربه کرده اید. سعی کنید آن دوران را به یادآورید به روزهای اول زندگی خود فکر کنید، زمانی با همسر خود در دریای پر از صفا و صمیمیت شناور بودید و به جزء ابراز عشق و علاقه گفتاری از شما سر نمی زند به زمانی فکر کنید که با تمام وجود به همسر خود عشق می ورزید و او را برای همیشه در کنار خود می خواستید چشمان خود را ببندید نفس عمیق بکشید و تصویرهای گذشته را در ذهن و دل خود زنده کنید این کار باعث می شود که این احساس در شما به وجود آید که همان طور که در اوائل زندگی عشق را تجربه کرده اید الان هم می توان آن عشق را دوباره زنده کرد. در زمان مناسب و با ایجاد ارتباط کلامی و فیزیکی مناسب مانند در دست گرفتن دستان شریک زندگی، در آغوش گرفتن او، ... . خاطرات شیرین گذشته را در ذهن و جان همسرتان زنده کنید تا او نیز در این مسیر همراه شما شود. (طلاق عاطفی ص 45)
6. به گونهای با او رفتار کنید که احساس کند او مهمترین فرد در زندگی شما می باشد و حاضرید برای رسیدن به او و تجربه دوباره عشق از جان مایه بگذارید.
7. زمانی که کنار هم هستید از سرگرم شدن به وسایل خانه، تلویزیون، مطالعه و... به شدت پرهیز کنید و تمام توجه خود را به او معطوف کنید.
8. سعی کنید علاوه بر اینکه کلمات عاشقانه و مهرآور بر زبان جاری میکنید این عشق در رفتار و سکنات شما هم دیده شود.
9. غم و نگرانی را از چهره خود بزدایید و با رویی باز و چهرهای خندان با او روبهرو شوید. هنگام ورود شوهرتان به خانه به استقبال او بروید، به او سلام و خسته نباشید بگویید، از حالش جویا شوید، به او بگویید که از آمدن او خوشحالید و دلتان برای او تنگ شده بود.
10. پیش از ورود شوهرتان، خود را بیارایید، لباسهای زیبا بپوشید، عطر یا ادکلن خوش بو استعمال کنید، و به او نشان دهید که همة این کارها را برای او انجام دادهاید.
11. در موقعیت های مناسب به او ابراز علاقه و عشق کنید و در مناسبتها براى او هدیه (هر چند ارزان قیمت) تهیه کنید.
12. با مطالعه کتابهای مربوط به آیین همسرداری،چگونگی ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسه های آموزش خانواده ،دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید.
به یاد داشته باشید رفتار عاشقانه، عشق را در دل زنده میکند؛ برای عاشق بودن، عاشقانه رفتار کنید.
سئوال 40
موضوع: طمع مرد یا سوءظن همسر؟
سلام 11 ماهه که ازدواج کردم الانم نامزدم تو خانواده ای بزرگ شدم که رفتن بیش دکتر روان شناس رو باور ندارن و اگه هم کسی بره میگن دیونه است بهتره بگم اجازه رفتن ندارم محیط ما کوچیکه و نمی تونستم برن نزد دکتر یا مشاور بروم .همسر من چشمش به زن های دیگه است بیش من از زن های دیگه تعریف میکنه دلم اتیش میشه چیزی که بیشتر اذیتم میکنه اینه که به خواهرم هم چشم داره مطالبی را در صحبت هایش شنیده ام واین موضوع را نه با او ونه باخانواده ام می توانم در میان بگذارم لطفا راهنمایی کنید چگونه عمل کنم؟
پاسخ مشاور
خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
جواب خود را با کلامی از خداود آغاز می کنیم که در ایه 12 سوره حجرات می فرماید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا... ای کسانی که ایمان آورده اید ، از گمان ها جدّا بپرهیزید ، زیرا که ( پیروی ) برخی از گمان ها ( گمان بدی که مخالف واقع باشد ) گناه است و ( چون معلوم نیست پس باید از همه پرهیز نمود و از عیوب و اسرار دیگران ) تجسس و کاوش نکنید
پرسشگر گرامی طبق این آیه شریفه بهترین کار این است که از این شک دوری نمایید و بدنبال دلایلی باشید که به شما اطمینان خاطر می دهد و سعی نمایید به هرآنچه شما را بسمت این شک می کشاند بی تفاوت باشید.
مطمئنا شما هم مانند ما به اشتباه بودن این مسیر و افکار کاملا آگاه هستید.آنچه در این وضعیت به شما کمک می نماید حفظ آرامش خود و شناسایی وضعیت موجود و حرکت آگاهانه بسمت وضعیت مطلوب می باشد.بر فرض اینکه چنین شکی هم درست باشد و شما به دلایلی رسیده باشید لازم است تا به جای برخورد مستقیم با آن سعی نمایید علل اصلی آنرا از بین ببرید.
خواهر گرامی نگاه به دیگران و تعریف از آنها در عین اینکه بعنوان یک موضوع مطرح است اما دارای ریشه های متعددی است که هر کدام در بروز این رفتار دخیل هستند.لذا به نظر می رسد هر چند وضعیت خانواده خود را بیان کردید اما در مرحله اول بعلت اهمیت موضوع و پیچیدگی خاص آن از خدمات مشاوره حضوری استفاده نماید. اما در این فرصت ما هم بطور کلی به چند نکته اشاره می نماییم.
نکته اول: چنانچه زن و مرد شناخت کاملی نسبت به نیازهای یکدیگر داشته باشند و به آن نیازها نیز توجه کنند در آن صورت این اتفاق به ندرت پیش خواهد آمد.
نکته دوم:آسیب شناسان اجتماعی معتقدند که تنوعطلبی، عدم جذابیت همسر، عدم ارضای نیازهای جنسی، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبند نبودن به سنتها از جمله عوامل ارتباط مردان با دیگران است. کارشناسان در مورد دلایل بروز این رفتار میگویند: در بسیاری از موارد این ارتباط زمانی روی میدهد که هیچگونه پیوند عاطفی میان زوجین وجود ندارد یا این که مرد احساس میکند از نظر عاطفی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه پیدا کرده است و از صحبت کردن و در میان گذاشتن افکار و علایق خود با شخص دوم خوشش می آید و کمکم به این نتیجه میرسد که اوقات فراغت خود را با دیگری سپری کند.از سوی دیگر اغلب اینگونه مردان در توجیه رفتار نادرست خود، رفتارهای زشت، نق زدنهای دائمی و نزاعها و مجادلههای همسر خود را عامل رفتار خود میدانند و معتقدند که این ارتباطات بهترین راه فرار از خانه و خانواده است. همین مردان عدم جذابیت همسر خود را از عوامل دیگر میدانند و گلهمند هستند از این که همسرشان دیگر مانند سابق به ظاهر خود نمیرسد و توجه چندانی به پوشش و... خود ندارد.
نکته سوم:هیچ وقت این موضوع را با او بصورت مستقیم مطرح نکنید.اجازه ندهید حریم کلامی بین شما از بین برود.اگر مرد احساس نماید دیگر در این موارد حریمی بین او و همسرش وجود ندارد وارد مرحله دیگر می شود و این موضوع حالت عادی در منزل به خود بگیرد.
اما در این شرایط چه باید کرد؟
1- افکار و تمایلات خود را با او در میان بگذارید
نباید انتظار داشته باشید که او به صورت اتوماتیک همه افکار شما را حدس بزند. خیلی راحت هر چه را که در ذهن خود دارید با همسرتان در میان بگذارید. آنوقت دیگر غصه نمی خورید که چرا به من اهمیت نمی دهد و .... باور کنید که ناامیدی ها شما تنها با بازگو کردن افکارتان پایان می پذیرند.
2-به خاطر دلخوری های فردی او را از خود نرانید
اگر از دست او ناراحت هستید، بهتر است مشکلات خود را با گفتگو حل و فصل نمایید. خودتان قضاوت کنید: در یک ماه گذشته چند مرتبه به دلایلی از قبیل اینکه خسته ام، سر درد دارم، و یا حوصله ندارم همسرتان را از خود رانده اید؟
3- تصمیمات او را جدی تلقی کنید
این مورد به عنوان یکی از بزرگترین مباحث مشکل آفرین در روابط محسوب می شود. خانم ها دوست دارند همه چیز مطابق میل خودشان باشد. ولی توجه داشته باشید که نمی بایست نسبت به خواست ها و نیازهای همسرتان بی توجهی نشان دهید. بهتر است با این حقیقت روبرو شوید: اگر احساس می کنید که با او همفکر نیستید، پس در وهله اول چرا پیشنهاد ازدواج او را قبول کردید؟ باید به همسر خود احترام بگذارید؛ اگر قرار باشد تمام مدت به او بی توجهی کنید، برای حرف هایش ارزش قائل نشوید، او را کوچک و خوار کنید و صرفاً در مورد تمام مسائل شکایت کنید، مطمئن باشید که اینگونه مشکلات برطرف نخواهد شد.
4- به زیبایی خودتان اهمیت بدهید
به ظاهر خود اهمیت بدهید و به خودتان برسید. لباس های زیبا و تمیز بپوشید و در مجموع ظاهرتان را آراسته نگاه دارید.
5 -قابل اعتماد و وفادار باشید
دقت نماید که همسرتان نیاز دارد که شما قابل اعتماد باشید و تا آخر عمر خود به او وفادار باقی بمانید و در شرایط سخت زندگی همراهی اش کنید.سعی نماید در رفتار و گفتار اینگونه باشید و به او هم نشان دهید که اینگونه هستید.
6- از سرزنش دست بردارید و به او احترام بگذارید
وقتی فرد به شخص مقابل احترام می گذارد گویی به خودش احترام گذاشته به ویژه زمانیکه طرف مقابل همسرش باشد. او را به خاطر اشتباهاتش سرزنش نکنید و دائماً تصمیماتش را به باد انتقاد نگیرید.در شرایط عصبانیت خود را کنترل کرده و با بحث منطقی به دعوا خاتمه دهد.
7- اجازه دهید از شما پشتیبانی و حمایت کند
خداوند مرد را حامی زن آفریده است. آقایون از انجام این کار لذت برده و احساس خوبی پیدا می کنند. برخی از خانم ها زیاد از حد مستقل هستند و تصور می کنند که اگر مردی بخواهد از آنها حمایت کند شخصیتشان زیر سوال می رود.
8- خوش اخلاق باشید
همه انسانها در زندگی خود به دنبال “آرامش” هستند، می خواهند اوقات خوشی را داشته باشند، و از زندگی لذت ببرند، بنابراین خوش مشرب باشید، به سرعت عصبانی نشوید، و داد و فریاد کردن را هم به کلی فراموش کنید.
9- بگذارید با خودش خلوت کند
فضایی را ایجاد نماید که بدور از همه صحبتها ایشان با خود خلوت نماید.معمولا اگر مردی این فضا را نیاز داشته باشد کمتر صحبت می نماید و بیشتر در خود فرو می رود پس فضای لازم را به او بدهید تا ذهن خود را متمرکز کرده و افکار خود را منسجم سازند. این کار احساس خوبی در او ایجاد می کند و سبب می شود که بعداً سرحال تر و با نشاط تر شوند.لذا اگر از شما درخواست کرد که او را راحت بگذارید، بهتر است که این کار را انجام دهید،
10-اجازه دهید خودش باشد
برای برخی از خانم ها سخت است که شوهرشان را همانگونه که هست، بپذیرند و دوست بدارند. بیشتر خانم ها تمام مدت در تلاش هستند که مدل مو، طرز لباس پوشیدن، شغل و حتی دوستان شوهر خود را عوض کنند و آنها را مطابق با معیارهای فردی خود تعدیل نمایند. چرا به جای حرص خوردن آنها را همانگونه که هستند قبول نکرده و از زندگی لذت نبریم؟
11- غذای های مورد علاقه اش را درست کنید
غذای مورد علاقه اش را درست کنید و یک زمان و مکان آماده را برای صرف غذا تهیه نماید. زمانیکه او خسته از کار روزانه به خانه باز می گردد و با این صحنه مواجه می شود بسیاری از نارحتی ها برطرف می شود .
12- چیزی که نیاز دارد را برایش بخرید.یک هدیه کوچک و در عین حال کارامد کفایت می کند.
13- از او بخواهید که کمکتان کند
در روزها تعطیل که در خانه هستید و برنامه تفریحی ندارید از او بخواهید که در کارهایی که انجامش برایتان اندکی دشوار است به شما کمک کند. با این کار هم وقتتان پر می شود و هم احساس مردانگی بیشتری به او دست می هد.
14- فعالیت های دو نفره انجام دهید
ببینید همسرتان به چه کارهایی علاقه دارد و بعد با هم برای انجام آنها برنامه ریزی کنید. اگر علاقمند به فعالیت های ورزشی است می توانید به کوهپیمایی بروید و...
15- ببینید به چه چیزهای علاقه دارد و چه چیزهای را دوست ندارد
هر کس دوست دارد زندگی اش را آنطور که می خواهد اداره کند و خودش نقش اول زندگی اش را بازی کند. بنابراین مهم است بدانید که او به چه چیزهایی علاقه دارد و از چه چیزهایی دوری می کند. سعی کنید کارهایی که دوست ندارد را انجام دهید.
16-به او عشق بورزید
خیلی از خانم ها تصور می کنند که اگر با همسر خود سرد و بی احساس برخورد کنند بهتر است. متاسفانه تفکر نادرستی است؛ تا جایی که می توانید خود را نسبت به او علاقمند نشان دهید چراکه آقایون به دنبال همسری هستند که به آنها علاقه داشته و مجذوبشان باشند.
سئوال 62 - ارتباط با مادر شوهر
پرسشنامه ها
رمز پیروزى مردان بزرگ
تکنیک خاموشی
مشاوره رهنما
سئوال 61 : لجوج وخودرأی بودن همسر
معرفی کتاب
آموزش خانواده
وقتی کسی را دوست دارید
آیین همسرداری
مشاوره اینترنتی
مشاوره مجازی
سخن روز
[عناوین آرشیوشده]