سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشه ات تو را به راه راست هدایت می کند . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----780061---
بازدید امروز: ----253-----
بازدید دیروز: ----109-----
پایگاه اطلاع رسانی مباشر

 

نویسنده: موسی مباشری
سه شنبه 91/7/25 ساعت 1:48 عصر

سئوال 39

موضوع: اختلاف نظر وتفاوت یک زوج جوان

 

    باسلام من متولد سال 1360 هستم 5سال پیش با دخترمتولد1367 ازدواج کردم پس از یکسال دوران عقد عروسی کردیم از اول با همسرم مشکل داشتیم هیچوقت نتونستیم با هم حرف بزنیم همیشه میگفتم به او اگه مشکلی داری بگو ولی فکرکن که او افسردگی داشت و نه دکترم می آمد و نه مشکلاتشو برام میگفت اون از سطح زندگی از ما پایین تر بود لذا سعی کردم تو این پنج سال حسابی اونو مسافرت ببرم و اینرو براش جبران کنم . من خیلی عاطفی و با احساسم ولی او سرده ... تو این مدت خیلی تحمل کردم فقط بعضی وقتها که عصبی میشدم و یا کاری می کرد که منو آزار می داد پشت سر پدر و مادر و یا برادرش حرف می زدم و بد و بیرا می گفتم و با او قهر می کردم و نمی توانستم کارای او نو تحمل کنم .......در طول این مدت ایشان بدون اجازه دونوبت منزل را ترک وبه منزل پدرش در استان ...رفته است ودرآنجا مطالبی راعلیه من گفته است ....حالا مرا راهنمایی کنید که زنم مشکل افسردگی داره یا نه با این و جود که اودکتر نمیاد مشاوره نمیاد من هم اعصابم داغون شده راهی به جای ندارم ایا برم ناز کشی یا وضع بدت میشه خواهشاً کاملا منو راهنمای کنید سپاسگزارم .

پاسخ مشاور

       با سلام پرسشگر گرامی در زوج درمانی حضور زوجین برای تحلیل و بررسی نابسامانیهای پیش آمده ضروری است چه آنکه هریک از زوجین قضیه را از زاویه ی خاص خود می بیند و آنرا بر اساس ذهنیات خود که از قبل در ذهن او جای گرفته اند تحلیل می نماید، لذا من ابتدا به فرازهای نامة شما می پردازم و در پایان شماره تلفن کلینیک یک زوج درمانگر بسیار با تجربه را به شما می دهم که در صورت تمایل همراه همسرتان جلساتی با وی داشته باشید البته اگر راضی به این کار نشدند ایشان را تشویق نمایید که نامه ای مفصل به ما بنویسند و در آن به بیان مشکلات بپردازند تا ما بتوانیم با مقایسه دیدگاههای شما راهکارهایی را تقدیم داریم:

شما در نامه ی خود از کلماتی نظیر« از اول با همسرم مشکل داشتیم و...... هیچوقت نتونستیم با هم حرف بزنیم، ......... همیشه میگفتم به او اگه مشکلی داری......» استفاده از چنین کلماتی بیانگر وجو تحریف شناختی در ذهن شما است البته شاید همسر شما نیز از چنین تحریفات شناختی در ذهن خود داشته باشد اما چون ما دسترسی به سخنان او نداریم نمی توانیم در این باره قضاوتی خاص داشته باشیم، باید توجه داشته باشید که کلماتی اینچنین که خبر از قطعی نگری شما در زندگی می دهد، راه را برای اصلاحات بین زوجی می بندد لذا باید سخنان فوق را به بعضی تغییر دهید و بگویید که گاهی اوقات حرف زدن و تفاهم برای ما مشکل شده! و بعضی وقتها مشکل داشتیم و.. زیرا اگر بگویید ما از اول مشکل داشتیم به خودتان نیز توهین کرده اید زیرا اگر چنین بوده چرا با او ازدواج کردید؟ پس یک مزایایی را در همسر خود دیده اید که عقلتان اجازه ازدواج با او را صادر کرده است. گاهی زوجهایی به ما مراجعه می نمایند و مثلا خانم می گوید شوهر من از اول بیشعور بود من در پاسخ می گویم خانم عزیز این طور صحبت نکنید زیرا این حرف توهین به خودتان نیز هست زیرا اگر قبول کنیم که او از اول بیشعور بوده است شما نیز به یک بیشعور بله گفته اید لذا عقل و شعور خودتان نیز زیر سوال می رود.

شما فرموده اید که:« فکرکنم او افسردگی داشت و نه دکترم می آمد و نه مشکلاتشو برام میگفت» در این خصوص باید عرض نماین طبق نظر زوج درمانگران بسیاری از افسردگی هایی که برای زنان ایجاد می شود بخاطر بی ملاحظه گی شوهرانشان است چه آنکه زن و مرد دارای تفاوتهای جنسیتی مختلفی هستند که خداوند حکیم بخاطر وجود مصالحی این تفاوتها را در سرشت آنها ایجاد کرده است و سیستم روانی آنها باهم تفاوت اساسی دارد لذا با آنان هرگز نباید همانند یک مرد بصورت جدی و منطقی رفتار کرد زیرا آنان بیشتر احساسی هستند تا منطقی و برای همین در مقابل برخورد های سخت و غیر قابل انعطاف بهم می ریزند و افسرده می شوند. تحقیقات ثابت کرده اند که مردان بخاطر قوانین روابط را قربانی می کنند اما زنان بخاطر روابط قوانین را قربانی می کنند واین احساسی بودن آنان را می رساند برای همین اگر با منطقی خشک و غیر قابل انعطاف با آنها برخورد کنیم نتیجه آن تلخکامی خواهد بود پس زنان را باید بشناسید و با توجه به مولفه های سیستم روانی شان با آنها برخورد کنید شما می توانید در این رابطه به کتابهایی که در مورد تفاوتهای مردان و زنان نوشته شده مراجعه نمایید.

فرموده اید:« اون از سطح زندگی از ما پایینتر بود لذا سعی کردم تو این پنج سال حسابی اونو مسافرت ببرم و اینرو براش جبران کنم» باید عرض نمایم اگر چه شما قصدتان خیر بوده است اما ممکن است بخاطر ایجاد دو مشکل نتیجه مثبت نبوده باشد1- طبق نظر زوج درمانگران توقعات نابجای زن و شوهر از هم دیگر ریشه بسیاری از مشکلات بین زوجی می باشد لذا شعاری در زوج درمانی معروف است که« توقع ممنوع» توضیح اینکه مثلا شما وقتی برای ایشان یک هدیه ای می خرید توقع دارید که ایشان نیز به دست وپای شما بیفتد و با جان و دل از شما تشکر نماید و شاید ناخود آگاه نیز بر او منت می گذارید و به او می فهمانید که اگر چه شما از طبقه پایین تر هستید ولی من لطف کردم و برای شما یک هدیه خوب و گران خریدم و توقع دارم که شما نیز به گرمی از من تشر کنید و ایشان نیز با خود می گوید عجب مرد خود خواهی است بین زن و مرد که نباید تفاخرات طبقاتی وجود داشته باشد لذا برای انتقام از این تعرض شما به اصالت وی به شما و هدیه ای که برای او خریدید بی اعتنایی می کند و شیطان نیز که منتظر چنین فرصتهایی است به این هم افزایی کمک می کند و در یک آن زندگی مشترک تبدیل به جهنم می شود و شما که با نیت تلطیف روابط اقدام به خرید هدیه کرده بودید از کار خود پشیمان می گردید.
فرموده اید:« من خیلی عاطفی و با احساسم ولی او سرده» باید عرض نمایم که آیا او از اول اینگونه بود و یا بعد از مدتی به تدریج اینگونه شد؟! به نظر می رسد که برخی از برخوردهای غیر منطبق بر اصول تعاملات بین زوجی به مشکل فوق منجر شده باشد که مطالعه کتابهای زیر مفید خواهد بود .

1-تحکیم خانواده، تالیف آیت الله محمدی ری شهری انتشارات حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت
2- مدیریت روابط زناشویی، دکتر سید جلال یونسی، انتشارات قطره، تهران

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
دوشنبه 91/7/17 ساعت 2:56 عصر

سئوال 38

موضوع: ترس از امتحانات

     سلام تشکر می کنم از اینکه پیام من رو می خونید مدت 1 ساله که از امتحان می ترسم از هر نوع امتحانی . چند سال قبل به علت بیماری حافظه من ضعیف شده بود و باید هر مطلبی رو 10 15 بار می خوندم تا از پس امتحان بر میومدم و حالا بهترم اما حالا از تمام امتحانات می ترسم و از شرکت در امتحانات انصراف میدم شدم یه آدم بی مصرف تپش قلب دارم دارو جواب نمی ده مرگ رو ترجیح میدم ودر ضمن قبلا شاگرد ممتاز بودم معدل لیسانسم 5 /18 - چه کنم کمکم کنید ممنونم

پاسخ مشاور

     سلام علیکم .پرسشگر گرامی با توجه به وضعیتی که بیان نمودید لازم است از طریق مراجعه به روانپزشک وضعیت خود را بیشتر ارزیابی نمایید.مطمئنا در این وضعیت راهکارهای خوبی برای تقویت حافظه وجود دارد ودر کنار این توصیه جدی به این مطالب هم توجه نمایید.برخی از راهکارهای تقویت حافظه در واقع کارایی مغز را بالا می برد و برخی دیگر، روشهایی هستند که به ما کمک می کنند تا این نعمت خدادای را تاحدودی ارتقا دهیم.

ذیلا ما به این دو دسته راهکار فهرست وار اشاره می کنیم:
الف) روشهای استفاده درست از حافظه جهت بالابردن کارایی آن:
در زمینه بهبود حافظه یکى از معروفترین روشهایی که روان شناسان براى بهسازى حافظه ابداع کرده‏اند روش «پس ختام» است که توانایى فرد را براى مطالعه و به خاطر سپردن مطالب ارائه شده در یک کتاب درسى و غیره افزایش مى‏دهد نام این روش متشکل از حروف اول شش مرحله آن است:
1- پیش خوانى،
2- سؤال کردن،
3- خواندن،
4- تفکر،
5- از حفظ گفتن،
6- مرور کردن.
در مرحله اول شخص مطلب مورد نظر مثلاً فصلى از یک کتاب را پیش خوانى مى‏کند تا یک برداشت کلى از موضوعات و قسمتهاى مهم آن داشته باشد. این نوع پیش خوانى او را وامى‏دارد که فصل را سازمان دهد این سازماندهى باعث مى‏شود تا وی مطالب خوانده شده را بهتر بازیابى کنند.
مراحل دوم و سوم یعنى «سؤال کردن و خواندن» روى هم رفته یک واحد محسوب مى‏شوند در مرحله سؤال کردن شخص باید درباره هر بخش سؤالهایى طرح کند و در مرحله خواندن باید هر بخش رابه قصد پاسخ دادن به سوالهایى که طرح کرده بخواند.
در مرحله چهارم یا مرحله تفکر به او گفته مى‏شود که هنگام خواندن، ساختن سؤالها و ایجاد ارتباط بین دانسته‏هاى خود درباره مطلب خوانده شده فکر کند.
مراحل پنجم و ششم یعنى «از حفظ گفتن» پس از پایان یک بخش و «مرور کردن» پس از پایان تمام فصل انجام مى‏شود در هر دو مرحله فرد باید سعى کند واقعیت‏هاى اصلى مطالبى راکه خوانده به یاد بیاورد و بار دیگر به سؤالهایى که خود طرح کرده پاسخ دهد.
همچنین رعایت نکات زیر هنگام مطالعه کمک بسزایی در یادگیری و حفظ و بازیابی مطالب است:
1. هنگام مطالعه و بخاطر سپارى مطالب توجه کافى به مطلب امرى ضرورى است چه اینکه اگر هنگام بخاطر سپارى توجه کافى نداشته باشیم مطالب به صورت ناقص رمز گردانى مى‏شود و در نتیجه هنگام بازیابى دچار مشکل خواهیم شد.
2. معنادار کردن مطالب: یکى از بهترین راهها براى یادگیرى و حفظ معنادار کردن است چه اینکه وقتى مطلبى معنادار شد بهتر درک مى‏شود و هر چیزى که درک شود بهتر حفظ مى‏شود بنابراین قبل از فهمیدن مطلبى نباید آنرا حفظ کنیم.
3. سازماندهى کردن مطالب: بسیارى از اوقات مطالب در انبار حافظه وجود دارد و از ذهن ما محو نشده است اما بدلیل عدم سازمان‏دهى آنها در ذهن، در بازیابى آنها دچار مشکل مى‏شویم درست مانند یک کتابدارى که اگر کتابها را روى اصول کتابدارى در قفسه‏ها نگذاشته باشد پیدا کردن آنها براى او غیر ممکن یا بسیار دشوار است بنابراین سازماندهى مطالب هم در بخاطر سپارى و هم در مرحله بازیابى بسیار مفید و مؤثر است .
در صورت سازمان‏دهى شما مجبور نیستید صدها یا ده‏ها کلمه را حفظ کنید بلکه مطالب را به صورت منطقى ابتدا به دو شاخه بزرگ و سپس هر شاخه را به دو یا سه شاخه دیگر تقسیم و بعد از آن زیر هر شاخه 3 الى 4 نوع فلز یا سنگ را قرار مى‏دهید. قطعاً اگر مطالب را ما به صورت اصولى سازمان‏دهى کنیم راحت حفظ و آسان بازیابى مى‏کنیم.
4. توجه به بافت حاکم بر شرایط یادگیرى: ما معمولاً در یک شرایط زمانى، مکانى و با یک حالات هیجانى خاطر مطالب را یاد مى‏گیریم مجموعه این شرایط بر فرایند یادگیرى را «بافت» مى‏گویند. اگر هنگام بازیابى مطالب شرایط خودمان را جورى قرار دهیم که بافت حاکم بر بازیابى شبیه به بافت حاکم بر یادگیرى باشد مطالب یاد گرفته شده را راحت‏تر به یاد مى‏آوریم.
5. تمرین و تکرار مطالب: یکی از نکات مهم در امر حافظه تمرین و تکرار است. به غیر از تعداد معدودی از انسانها که حافظه ی استثنایی دارند، باقی افراد باید مطالب را تمرین و تکرار کنند تا دچار فراموشی و اشتباه نشوند.
6. داشتن نظم و برنامه در هر کاری از جمله تقویت حافظه ا همیت دارد. به عنوان داشتن ساعت مخصوص مطالعه بسیار مفید خواهد بود.
رعایت نکات فوق قطعاً نقش مؤثرى در تقویت حافظه و استفاده بهینه از آن دارد و همینطور رعایت بهداشت مطالعه مانند نور کافى، صحیح نشستن هنگام مطالعه بعد از هر 45 دقیقه مطالعه 10 الى 15 دقیقه استراحت، تمرکز داشتن هنگام مطالعه در حالت آرامش مطالعه کردن و... نیز بسیار مفید است.
ب )راهکارهای درمان فراموشى و تقویت حافظه:
1- پرهیز از خوردن زیاد غذاهاى آب‏دار و غذاهایى که رطوبت بدن را زیاد مى‏کند
2- پرهیز از پرخوابى
3- سحرخیزى و بیدارى بین‏الطلوعین،
4- خواندن دعاهایى که به این منظور وارد شده (در مفاتیح‏الجنان در تعقیبات مشترکه دعایى ذکر گردیده)
5- مداومت بر مسواک زدن،
6- خوردن عسل،
7- خوردن کندر و زنجبیل (به مقدار کم)
8- استراحت کافى و پرهیز از فشار درسى و کارى
9- داشتن ورزش و تفریح
10. خواب به اندازه کافى (حداقل 7 ساعت در شبانه‏روز که 85 درصد آن ترجیحاً شبها باشد).
11. یاد خدا و توکل به خداوند و همین طور توجه به مسائل معنوى نقش بسیارى در آرامش روانى انسان دارد و در حالت آرامش هم بهتر مى‏توان یاد گرفت و هم آسان‏تر مى‏توان به یاد آورد.
12. تغذیه مناسب و استفاده از مواد گلوکزدار مثل خرما، کشمش، انجیر و...
13. کاهش اشتغالات ذهنى
14. حفظ کردن سوره‏هاى قرآن و اشعار مفهوم دار
15. تلاوت چند آیه از آیات نورانی قرآن کریم
پرسشگر گرامی موارد فوق، نکاتی ساده اما مهم را به شما یادآوری می کنند که با وجود ساده بودن نیاز به تمرین و صرف وقت دارند که ما امیدواریم شما نیز با رعایت آنها در زندگی اجتماعی و کارهای خود، به موفقیت های روزافزون دست یابید.


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
یکشنبه 91/7/16 ساعت 9:58 صبح

سئوال 37

موضوع:  عدم مشورت والدین با دختر در امر ازدواج                                                 

سلام من خانمی هستم که دوتا خواهر بزرگتر از خودم دارم.خواهر اولم چهره زیبایی داشت والبته کلی خواستگار.اما بابا بی دلیل اونها رو رد می کرد آخه میدونید اون موقع عمه خانم 20ساله هنوز مجردبود وخواستگار هم نداشت اون وقت خواهر 18 ساله من میخواست با یه آدم باکلاس وتحصیل کرده ازدواج کنه.یه روز بابا اینو باصراحت به مامان گفته بود.مامان هم علی رغم میل باطنی باید صبر می کرد ومصلحت اندیشی بابا رو تماشا میکرد.بابای من این طوری خواست اما هیچ وقت ندید که دختر اون یکی عمه ام فقط برای خاله جونش صبر می کنه نه برای دختردایی بزرگترش.بالاخره با التماس مامان و رعایت تمام نوبت های دنیا بابا راضی شد دخترشو بده به کسی که موقعیت شغلی وسطح تحصیلات بالایی هم نداره خداروشکر داماد خوب و خوش اخلاقی داریم اما با معیارهای بابا خیلی فرق داره به قول بابا دخترم تو دیگه از سن ناز آوردنت گذشته.خواهر من تو سن22سالگی ازدواج کرد بدون این که بابا تحقیق درستی درباره دامادش کرده باشه این در حالیه که خواستگارها رو به بهونه تحقبق اونقد معطل میکرد که خودشون پشیمون بشن.خلاصه چند سالی گذشت وحالا دختر دوم خونواده که24سالشه با یه دانشجوی ارشد 27ساله ازدواج کرده که هنوز کاری نداره و معلوم نیست کی بتونه عروسی بگیره وجهزیه ای که ماحتی یه دونه اشو هم نخریدیم رو ببره خونه شون.فردای بله برون خواهرم خواستگار زنگ زد ویه ماه بعد اومدن خونه مون شرایط خیلی خوبی داشت که بابا باهاشون موافق بود البته خودشون نخواستن ورفتن بعد از اون هم چند نفری اومدن ورفتن یه روز بابا به یکی از دوستاش گفت اگه دختر منو میخوای باید یک سال ونیم صبر کنی تا من بتونم خرج عروسیشو بدم همه فکر کردن بابا اینو برای دست به سر کردن اونا میگه ولی بعد فهمیدم به در میگه که دیوار بشنوه.حالام نمیدونم چرا اجازه میدن خواستگار بیاد وبره احساس خیلی بدی دارم هرکس میاد بدون این که فکر کنم با خودم هزاربار میگم اینها فقط برای کسب تجربه است هزار بار میگم جواب من منفیه میگم هرکس منو میخواد باید حالاها صبر کنه.شاید درست نباشه که بگم ولی موقعیت من شبیه آدمایی که با جیب خالی میبرنشون توی یه فروشگاه خیلی بزرگ ومیگن هر وقت بزرگ شدی شاید از اینا برات خریدم وتو فقط باید ارزو کنی که بزرگ بشی و دیگران اینو ببینن.جالبه که بدونید خودشون خواستگارها رو می پذیرن خودشون تحقیق میکنن.خودشون ردشون میکنن وتمام این مراحل نظر منو بعد از این که کار هاشونو انجام دادن میپرسن اون وقت دیگران به من میگن تو عجله نکن لیاقت تو خیلی بهتر از ایناست راست میگن شرایط خواستگارای من اونقدهم خوب نبوده ولی من ترجیح میدم با یه آدم معمولی که خودم انتخابش کردم زندگی کنم تا یه آدم عالی که بابا انتخابش کرده الان هم یه نفر اومده که ظاهرا من باید نظر بدم فکر نمیکردم اینقد فکرمو به خودش مشغول کنه مامان وخواهرش منو تو یه مهمونی دیده بودن برای همین خواستن اولین جلسه پسرشونو بیارن بابا با موضوع مشکلی نداشت ولی من احساس بدی داشتم با خودم عهد بسته بودم به هیچ کس فکر نکنم برای همین هم هر چقد سعی میکردم خودمو براشون حاضر کنم نمیتونستم گفتم بابا که نمیخواد من هم باهاش صحبت نمیکنم عمدا اتاق رو به هم ریختم وخیلی دیر حاضر شدم حتی وقتی اومد عینک نزدم که نبینمش ولی حرف زدنش رفتار خودشو خونوادش والبته رضایت نسبی که توچهره خونوادم بود باعث شد موقع رفتنش نگاش کنم باز هم درست ندیدمش ولی ظاهرش همون چیزی بود که من میخواستم البته همه میخواستن.بابا توی اون جلسه شرکت نکرد رفته بود دعوای بین عموهامو سرو سامون بده.یعد که مامان نظرشونو پرسید اون هم بلافاصله گفت قیافهشو پسندیدی؟من هم گفتم من ندیدمش اون هم عصبانی شد وبعد از کلی دعوا گفت به جهنم که میخواد عروس بشه.حالا میگم کاش همون یه لحظه هم نگاش نمیکردم تا خیلی راحت فراموشش کنم حالام دوست ندارم هیچ حرفی بزنم بذار همه فکر کنن من اصلا نمیخوام ازدواج کنم این جوری حداقل حرمتم شکسته نمیشه البته دوست ندارم هیچ کس به منو همسرم به چشم دوتا آدم ظالم نگاه کنه برام مهمه که دیگران همسر منو بپذیرن.

پاسخ مشاور

       خواهرگرامی! همسر گزینی و تشکیل خانواده مهم ترین رویداد زندگی در دوره جوانی است و تا پایان عمر بر جریان حیات و سعادت فرد تاثیر مستقیم می گذارد. انتخاب درست همسر می تواند تا پایان عمر فرد را با طعم خوشبختی در زندگی دنیوی و لذت سعادتمندی در آخرت آشنا کند، برعکس چنانچه فرد در انتخاب همسر خود دقت کافی را نکند و در این زمینه دچار خطا شود به غیر از بدبختی و تیره روزی چیز دیگری در انتظار او نخواهد بود، از اینرو با توجه به اهمیت این امر لازم است که فرد تمام تلاش خودش را بکند تا انتخاب مناسبی داشته باشد چراکه اشتباه در این امر می تواند آسیب های زیادی را به دنبال داشته باشد وحتی زندگی فرد را برای مدتی تحت تاثیر قرار دهد پس انسان باید به دور از احساسات زود گذر با چشمانی باز به بررسی تمام جوانب امر بپردازد وتصمیمی عاقلانه و درست بگیرد .

در خصوص مشکلاتی که با ما درمیان گذاشته‌اید به چند نکته اشاره می‌کنم:

1- احترام به پدر و مادر جزء برجسته‌ترین و پر اهمیت‌ترین ارزش‌های دینی و اخلاق الهی است. خداوند در سوره مبارکه اسراء، لزوم احسان و حرمت‌گذاری به والدین را در کنار دعوت به عبادت و پرستش خود بیان کرده است و این مسأله، نشان از میزان ارجمندی آن در پیشگاه خداوند دارد. از این رو احسان به والدین و پرهیز از ستم و بی‌حرمتی به آنان جزء تأثیر‌گذار‌ترین عوامل معنوی و علل سعادتمندی انسان در دنیا و آخرت است. این مسأله، تنها در باره والدین نیک‌کردار و مهربان جاری نیست، که اگر والدین فاسق و کافر هم باشند، فرزندان مکلف‌اند آنان را احترام کرده و به ایشان احسان کنند. امام صادق علیه السّلام فرمود: سه چیز است که تردیدی در لزوم پایبندی به آن نیست؛ اول وفای به عهد، چه در برابر نیکو‌کار و چه در برابر بدکار، دوم بازگرداندن امانت چه به نیکوکار و چه به بدکار و سوم احسان به پدر و مادر چه نیکوکار باشند و چه بدکار.
بنابراین، در اصل احترام به والدین در هر شرایطی تردیدی نیست. اما چند نکته وجود دارد که باید قدری در باره آن توضیح دهیم.

الف: احسان به پدر و مادر به این معنی نیست که آنان حق هرگونه رفتاری را با فرزندان داشته باشند و حقوق فرزندان خویش را پایمال کنند؛ همان‌گونه که والدین حقوقی بر عهده فرزندان دارند، فرزندان نیز حقوقی به گردن والدین دارند که والدین باید ادا کنند و در برابر خداوند مسئول و پاسخگو خواهند بود. آنان نیز واجب است به فرزندان خویش حرمت نهاده و محبت و احسان خود را نثار آنان کنند.

ب: فرزندان می‌توانند و باید که در مواقع مورد نیاز، والدین را به خیر و نیکی نصیحت کرده و آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ اگر والدین حقی از حقوق آنان را ضایع کرده‌اند، حق‌شان را مطالبه کرده و از ظلمی که احیاناً از دست آن‌ها بر فرزندان رفته گلایه کنند. اما این مطالبه‌ها، گلایه‌ها، نصیحت‌ها و... باید با احترام و ادب و به دور از نگاه خشمگین و رفتار تحقیر‌گرانه باشد. و این شدنی است، ولی قدری صبوری، خویشتن‌داری و عاقبت اندیشی می‌طلبد. نکته مهمی که لازم است مراقبت کنید، این است که هرگز در مواقع هیجان زدگی و خشم با پدر و مادر سخن نگویید؛ در چنین مواقعی ابتدا خود‌تان را آرام کرده و کنترل هیجانات خود را در دست بگیرید و پس از آرامش، با احترام، اعتراض و شکایت خود را مطرح کنید. البته لازم است که پدر ناراحتی و آزردگی خاطر را در چهره و کلام شما ببیند و بفهمد که رفتارش چقدر دل شما را به درد آورده و ناراحتتان کرده است. می‌توانید به پدر نامه بنویسید و محترمانه گلایه‌های خود را مطرح کنید. والدین همواره انتظار دارند که بچه‌ها آنان را دوست داشته و احترام شان کنند و برخوردهای تند و نامناسب فرزندان ممکن است چنان آزردگی ایجاد کند که والدین نتوانند خود را کنترل کرده و با بد‌زبانی و بد‌رفتاری برخورد کنند. طرح محترمانه و آرام خواسته‌ها و گلایه‌ها به احتمال زیاد، رفتارهای آرام والدین را به دنبال خواهد داشت. تنها در یک فضای آرام و پر از احترام است که حرف‌ها شنید می‌شود و احساسات درک شده و خواسته‌ها عملی می‌گردد.

ج: تلاش کنید در مورد انتظارات غیر منطقی، با پدر گفتگو و چانه‌زنی کنید. عصبانیت، و نقش قربانی را به خود گرفتن و بی‌اعتنایی به خواسته‌های پدر نتیجه‌ای جز بالا گرفتن دلخوری‌ها و تنش‌ها ندارد؛ در یک گفتگوی مهربانانه و محترمانه بهتر می‌توان توافق و تفاهم را ایجاد کرد.
2- در زندگی هر مشکلی راه‌حل خاص خودش را دارد که باید آن را کشف کرد؛ البته گاهی همه راه‌ها بسته می‌ماند و باید آن مشکل را به عنوان واقعیتی تغییر‌ناپذیر بپذیریم و با آن سازگار شویم. در مواقعی که مشکلی در برابر ما قرار می گیرد باید ضمن حفظ خون‌سردی و آرامش و پرهیز از شتابزدگی، از مهارت حل‌مسأله استفاده کنیم. مهارت حل‌مسأله به این شکل عملی است که برگه‌ای را بردارید و مشکل خود‌تان را در قالب یک جمله، بالای برگه بنویسید و سپس با تفکر، مشورت و استفاده از تجارب کسانی که مشکلاتی شبیه شما دارند، فهرستی از راه حل‌ها را به ترتیب اولویت یادداشت کنید. باید تلاش کنید که هیچ راه‌حلی حتی اگر به نظر احمقانه می‌رسد از قلم نیفتد. پس از کامل شدن فهرست، با همت و جدیت و البته توکل به خدا و توسل به ارواح پاک اولیای الهی، راه‌حل‌ها را یک به یک آزمایش کنید.

3- با توجه به خصوصیاتی که از پدر خود ذکر فرمودید، به نظر می رسد شما تنها از طریق عاطفی بتوانید ایشان را نرم و موافق با ازدواج خود کنید.

4- همچنین در وضعیتی که پدر شما حرف کسی را نمی پذیرد، بازهم این مادر شماست که می تواند او را راضی کند. هر فردی رگ خوابی دارد که شاید همسر او بهتر از بقیه آن را بشناسد. مادر شما هم باید با محبت و مهربانی عواقب رد کردن خواستگاران را برای وی توضیح دهد و او را متوجه اشتباه خود بنماید. نهایتاً کسی غیر از مادرتان نمی تواند با پدرتان صحبت و احتمالاً ایشان را راضی کند. باید راه نفوذ به ایشان را پیدا کنند.
5- خود شما می توانید با مهر و محبت با ایشان صحبت کنید و برایشان توضیح دهید که ممکن است در آینده موقعیت های مناسب امروز را نداشته باشید و ازدواجتان خدای ناکرده به موفقیت نینجامد. با ایشان به طور مستقیم و نه در لفافه صحبت کنید..
6- نماز اول وقت، تلاوت هر روزه قرآن هر چند یک صفحه، مداومت بر ذکر لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم، نماز جعفر طیار پیش از ظهر جمعه (در اعمال روز جمعه مفاتیح الجنان)، صدقه روزانه ولو خیلی کم، بیداری شب و بین الطلوعین، احسان به بندگان خدا و به ویژه والدین، کلید‌های معنوی گشایش و حل مشکلات است.
7- به خدا توکل کنید و با توسل به ائمه اطهار علیهم السلام از ایشان بخواهید دل پدرتان را در این مورد نرم کنند و ایشان با طیب خاطر به ازدواج شما رضایت دهند.
در پایان بازهم یادآوری می‌کنم که اگر خود را نیازمند مشاوره و راهنمایی بیش‌تری می‌دانید حتماً با مراکز مشاوره تماس گرفته و راهنمایی های لازم را دریافت کنید.

 


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
یکشنبه 91/7/16 ساعت 9:56 صبح

روش درمان

1.ابتدا باید مطمئن‌ باشیم‌ که‌ فرزندمان‌ واقعاً نشانه ‌های‌ این‌ اختلال‌ را دارد؛ به‌ علاوه‌ تشخیص‌ نهایی‌ توسط‌ متخصص‌ انجام‌ می‌ پذیرد. گاهی‌ والدینی‌ که‌ افرادی‌ بسیار مضطرب‌ و نگران‌ هستند، ممکن‌ است‌ جنب و جوش‌های‌ طبیعی‌ فرزند را دلیلی‌ بر بیش ‌فعالی‌ بدانند. بنابراین‌ در قدم‌ اول‌ بایستی‌ راجع‌ به‌ تشخیص‌ مطمئن‌ باشیم‌ و به فرزندمان برچسب‌های‌ نادرست‌ نزنیم.
2. انرژی‌ اضافه‌ این‌ کودکان‌ باید از طریق‌ فعالیت‌های‌ مثبت، از جمله‌ ورزش‌ کردن، مصرف‌ شود. بهتر است‌ آنها را برای‌ بازی‌ به‌ زمین‌های‌ بزرگ‌ برد و اجازه‌ داد که‌ به‌ فعالیت‌های‌ لذتبخش‌ بپردازند. یا این‌ که‌ روزانه‌ برای‌ پیاده‌ روی‌ آنها را از خانه‌ خارج‌ کرد. در منزل‌ نیز بایستی‌ مسئولیت‌هایی‌ که‌ از لحاظ‌ جسمی‌ قدری‌ بچه‌ها را خسته‌ می‌ کند به‌ آنها بسپاریم‌ تا به‌ این‌ وسیله‌ انرژی‌ بیش‌ از حد آنان‌ گرفته‌ شود. البته‌ خوب‌ است‌ گاهی‌ برای‌ انجام‌ این‌ مسئولیت‌ها جوایزی‌ هم‌ در نظر بگیریم.
3. به‌ خاطر داشته‌ باشیم‌ این‌ کودکان‌ را به‌ هیچ‌ وجه‌ کتک‌ نزنیم؛ زیرا رفتارهای‌ انتقام ‌جویانه‌ از آنها سر خواهد زد. بهتر است‌ با آنان مؤدبانه‌ و با محبت‌ صحبت‌ کنیم. البته‌ در برخورد با سایر کودکان‌ نیز داشتن‌ رفتاری‌ مهرآمیز و عاری‌ از خشونت‌ لازم‌ است.
4. گروهی‌ از موادغذایی‌ - از جمله‌ کاکائو، شکلات، قهوه، نسکافه، نوشابه‌های‌ رنگی‌ و تنقلات - باعث‌ تحریک ‌پذیری‌ می‌شوند و لازم‌ است‌ تا حد امکان‌ از دادن‌ آنها به‌ بچه‌ ها خودداری‌ شود.
5. خواب‌ شبانگاهی‌ این‌ کودکان‌ موضوع‌ مهمی‌ است؛ آنها باید شب‌ها زودتر به‌ رختخواب‌ بروند. بهتر است‌ والدین‌ برنامه‌ خانواده‌ را به‌ گونه‌ ای‌ مناسب‌ تنظیم‌ کنند و به‌ هر طریق‌ ممکن‌ به‌ کودک‌ بفهمانند این‌ یکی‌ از قوانین‌ خانواده‌ اوست‌ که‌ شب‌ها تا دیروقت‌ بیدار نماند.
6. چنانچه‌ کودک‌ بیش ‌فعال‌ از لحاظ‌ توجه‌ و تمرکز بسیار مشکل‌ داشته‌ باشد و رفتارهای‌ او موجب‌ اذیت‌ و آزار فراوان‌ شود، بهتر است‌ با روان پزشک‌ کودک‌ و نوجوان‌ مشورت‌ شود تا به‌ صلاحدید او کودک‌ مقداری‌ داروی‌ اختصاصی‌ این‌ اختلال‌ را مصرف‌ کند.

غذاهای مفید عبارتنداز:با توجه به تحقیقات انجام شده می توان گفت برای کاهش شیطنت کودکان بیش فعال  (ADHD) که خیلی پُر جنب و جوش هستند، و به اصطلاح خیلی شلوغ می کنند، مصرف مواد مغذی زیر مفید است  :اسیدهای چرب ضروری: تحقیقات بسیاری نشان داده اند که غلظت اسیدهای چرب "امگا-3" و "امگا-6" در این افراد به مقدار زیادی پایین تر است واین کودکان، علائم کمبود اسیدهای چرب ضروری مانند تشنگی زیاد را نشان می دهند. کنجد، تخمه ی کدو تنبل و تخمه ی آفتابگردان منابع خوبی از اسیدهای چرب امگا-6 و ماهی آزاد و ساردین، از منابع خوب اسیدهای چرب امگا-3 می باشند. ویتامین B6: ویتامین B6 یک کوفاکتور ضروری برای اغلب مسیرهای متابولیکی اسیدهای آمینه، شامل مسیرهای دکربوکسیلاسیون برای دوپامین، آدرنالین، وسروتونین می باشد. از این طریق، ویتامین های گروه B سبب بهبود رفتار در برخی کودکان مبتلا به ADHD شده است. در برخی کودکان بیش فعال، سطح سروتونین خون پایین است، در نتیجه دوز بالای ویتامین B6 با افزایش میزان سروتونین خون سبب بهبود علائم می شود.  آهن: کمبود آهن، دقت و توجه را به میزان قابل توجهی کاهش داده و به مکمل یاری پاسخ مثبت می دهد. برخی مطالعات نشان داد که با مکمل یاری آهن، 30 درصد بهبود در این کودکان مشاهده شده است.  منیزیم:برخی بررسی ها نشان داده اند که کمبود منیزیم اغلب در ADHD دیده می شود و با دریافت منیزیم، بیش فعالی به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.  روی: چندین مطالعه نشان داده است که این ماده ی معدنی در سرم افراد مبتلا به بیش فعالی کم است که می تواند ناشی از کاهش دریافت یا جذب آن باشد. بر طبق دیگر مطالعات دریافت روی از طریق تغذیه ممکن است در پاسخ این کودکان به دکستروآمفتامین موثر باشدبرخی داروهای گیاهی، به دلیل خواص آرام بخش و ضد اضطراب در درمان این کودکان بسیار رایج است، زیرا کودکان بیش فعال،مکررا دچار مشکلات خواب می شوند.از جمله رایج ترین این گیاهان آرام بخش می توان به سنبل الطیب و گل ساعتی اشاره نمود.

غذاهایی که باید از خوردن آن ها اجتناب نمود عبارت اند از:  شکر و غذاهای حاوی آن مانند: بیسکویت، کیک، شیرینی، شکلات و نوشابه های شیرین. اگرچه اغلب شکر به عنوان علتی برای بیش فعالی ذکر می شود،اما مطالعات کنترل شده، تاثیرات منفی آن را بر روی رفتار اثبات ننموده اند. گرچه شواهد اندکی موید تاثیر شکر بر روی رفتار است، اما باید فواید کاهش مصرف شکر را مد نظر داشت. غلات صبحانه، نان جو، برنج، ماکارونی و سیب زمینی از مواد غذایی نشاسته ای هستند که عوارض جانبی ندارند.  بادام، سیب، زردآلو، کشمش، هلو، آلو، پرتقال، توت، گوجه فرنگی و خیار (حاوی سالیسیلات های طبیعی(  رنگ ها مانند تارترازین (نوعی رنگ غذایی به رنگ نارنجی) که در غذاهای آماده بسته بندی شده، آدامس، شکلات، آب لیمو، سس ها، کمپوت ها، کنسرو نخودفرنگی، نوشابه های گازدار وجود دارد.  اسید بنزوئیک (نوعی نگهدارنده مواد غذایی)، در مرباها،پوره میوه ها، آب میوه ها، ترشی ها و سس های سالاد استفاده می شود. نوشابه های گازدار که به دلیل محتوای بالای فسفر آن ها و برهم زدن تعادل کلسیم و فسفر بدن می توانند منجر به بیش فعالی شوند. - قهوه، چای، کولا و سایر نوشیدنی های حاوی کافئین می توانند علائم بیماری را تشدید نمایند.


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
نویسنده: موسی مباشری
شنبه 91/7/15 ساعت 2:15 عصر

سئوال36

موضوع: بیش فعالی کودک 8 ساله

 فرزند پسری دارم که 8سال سن دارد از رفتار او عاصی شده ام معلم مدرسه می گوید اوبیش فعال است ورفتار او هم در مدرسه خوب نیست راهنمایی کنید برای درمان او چکار کنم؟

پاسخ مشاور

     مادر گرامی اگر فرزند شما دارای اختلال بیش فعالی است باید حتما به یک مرکز مشاوره مراجعه ودر صورت ضرورت به پزشک نیز برای درمان مراجعه کنید اما برای آشنایی شما توضیحاتی برای این اختلال به شرح زیر داده می شود که رعایت نکات آن کمک موثری به شما خواهد کرد .اختلالADHD    یا اختلال بیش فعالی و فقدان توجه، یک اختلال رفتاری شایع است که حدود 10-8 درصد کودکان را مبتلا می کند. احتمال تشخیص این اختلال در پسران سه برابر دختران است ولی علت این تفاوت هنوز مشخص نشده است. کودکان بیش فعال بدون فکر کردن عمل می کنند، بیش از اندازه فعالند و در تمرکز کردن مشکل دارند. غالباً متوجه‌اند که والدین چه انتظاری از آنان دارند اما برای برآورده ساختن این انتظار برای آنان مشکل است چون نمی‌توانند آرام بنشینند، دقت کنند یا به جزئیات توجه کنند. البته بیشتر بچه ها در سنین خردسالی خصوصاً اگر مضطرب یا هیجان زده باشند چنین رفتارهایی می کنند. اما‌درکودکان بیش فعال این علائم مدت زمان طولانی وجود دارند و در شرایط و محیطهای مختلف روی می دهند. این اختلال به عملکرد خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی کودک آسیب می‌رساند. با درمان مناسب کودکان می‌توانند بیاموزند که چگونه با این مشکل کنار بیایند و علائم خود را کنترل کنند. درزیر علائم بیش فعالی بیان می شود

علائم بیش فعالی کدامند؟

اختلال بیش فعالی و فقدان توجه سه نوع دارد که هر کدام الگوی رفتاری خود را دارند.

 1- علائم بیش فعالی در نوع بی توجه:

 ناتوانی در توجه به جزئیات و بی دقتی در تکالیف مدرسه یا سایر فعالیتها- مشکل در ادامه دادن توجه و حفظ دقت در طی فعالیتها-مشکل آشکار در گوش دادن- مشکل در پیروی از دستورات- بی نظمی- اجتناب از کارهایی که به تلاش ذهنی و تفکر نیاز دارد- گم کردن اسباب بازیها کتابها و وسایل- واکنش بیش از حد به محرکها- فراموشی در فعالیتهای روزانه.

2- علائم بیش فعالی در نوع بیش فعال- برانگیخته:

 بی قراری و نا‌آرامی- مشکل در حفظ حالت نشسته- دویدن بیش از حد و یا بالا و پایین پریدن- ناتوانی از بازی کردن در سکوت-  به نظر می رسد که همیشه در حرکت و آماده‌ی رفتن هستند- زیاد صحبت می‌کنند- قبل از اینکه سوال تمام شود پاسخ می‌دهند- منتظر ایستادن و در صف ایستادن برایشان سخت است- حرف دیگران را قطع می‌کنند و فضولانه وارد بحث دیگران می‌شوند.

3- نوع سوم بیش فعالی که شایعتر نیز هست شامل ترکیبی از علائم بیش فعالی نوع اول و دوم است.

اگرچه بزرگ کردن کودک بیش فعال کار ساده‌ای نیست اما باید به خاطر داشت که این بچه ها بد نیستند و غرض ندارند. کودکان مبتلا به بیش فعالی بدون درمان دارویی و یا رفتار درمانی نمی‌توانند رفتار خود را کنترل کنند.

بیش فعالی چگونه تشخیص داده می‌شود؟

بسیاری از موارد بیش فعالی توسط پزشک عمومی درمان می‌شود. آزمون یا آزمایشی که بیش فعالی را تشخیص دهد وجود ندارد. تشخیص، به یک ارزیابی کامل نیاز دارد. اگر تشخیص قطعی نشده باشد تشخیص‌های دیگر مانند سندرم تورت، ناتوانی در یادگیری یا افسردگی مطرح می شود. ممکن است کودک به متخصص اعصاب، روانپزشک و یا روانشناس ارجاع داده‌شود. در نهایت علائم و اطلاعات جمع آوری شده وتشخیص داده می‌شود و درمان آغاز می‌گردد.

برای تشخیص بیش فعالی باید:

1- کودک رفتار‌ها و علائم گفته شده را قبل از سن 7 سالگی نشان دهد.

2- این رفتارها در مقایسه با کودکان همسن و سال آنان شدیدتر باشد.

3- علائم حداقل باید 6 ماه ادامه داشته باشند.

4- این علائم بر روی حداقل دو زمینه زندگی کودک مانند مدرسه، خانه،، پرستار کودک، دوستان و... تاثیر منفی داشته باشد.

علائم نباید در اثر فشار روانی و استرس ایجاد شده باشد. کودکانی که طلاق، جدایی، بیماری، تغییر مدرسه یا تغییر ناگهانی در زندگی را تجربه می کنند ممکن است بی توجه یا فراموشکار شوند. برای تشخیص اختلال باید این عوامل در نظر گرفته شود. همچنین زمان شروع علائم درست بعد از این وقایع در تشخیص درست کمک کننده است.

 سابقه‌ی پزشکی کودک و خانواده بسیار مهم است زیرا تحقیقات نشان داده است بیش فعالی زمینه‌ی ژنتیکی داشته و اغلب سابقه‌ی خانوادگی ابتلا دیده می شود. معاینه‌ی فیزیکی باید انجام شود و شنوایی، بینایی و سایر تواناییها بررسی شوند. برخی از بیماریها‌ی دیگر مانند استرس، افسردگی و اضطراب می‌توانند مانند بیش فعالی تظاهر کنند. ممکن است از والدین سوالاتی در مورد این بیماریها و نیز در مورد سیر رشد و تکامل کودک، رفتار کودک در خانه، در مدرسه و در بین دوستان، پرسیده شود.

از سایر افرادی که کودک شما را مرتب می‌بینند نیز باید در این موارد سوال شود. معلمان معمولا اولین کسانی هستند که متوجه علائم بیش فعالی می شوند. ارزیابی سیر آموزش کودک نیز باید انجام شود. اما این نکته نیز اهمیت دارد که این افراد باید صادق و مورد اعتماد باشند و از نقاط قوت و ضعف کودک شما تا حد امکان آگاهی داشته باشند.


    محل درج سئوال از مشاور -------(پاسخ سئوال پس از یک هفته روی سایت قرار می گیرد) ( )
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این سایت
  • سئوال 62 - ارتباط با مادر شوهر
    پرسشنامه ها
    رمز پیروزى مردان بزرگ
    تکنیک خاموشی
    مشاوره رهنما
    سئوال 61 : لجوج وخودرأی بودن همسر
    معرفی کتاب
    آموزش خانواده
    وقتی کسی را دوست دارید
    آیین همسرداری
    مشاوره اینترنتی
    مشاوره مجازی
    سخن روز
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • parsiblog
  • درباره من

  • لوگوی سایت

  • پیوندهای روزانه

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در سایت

  •  
    یاحق
    خدانگهدار