سئوال13 موضوع: روش برخورد فرزندان با سختگیری والدین
آیا والده محترمه بنده هم مرا فردی ساده اندیش می انگارد و به همین خاطر است که حق کوچکترین تصمیم گیری را برایم قائل نیست؟ آیا ایشان نیز به تسخیرگری مبتلا شده و بنده به جرم فرزند بودن ملزم به اطاعت بی قید هستم؟
آیا والدین حق دارند با دیده سوءظن به فرزند خود نگاه کنند؟ آیا اسلام عزیز که مکر و حیله را تنها در جنگ مجاز می داند و البته این را هم شک دارم, اجازه ی مکار بودن را بمن می دهد! آیا مکر و حیله گری با والدین بمنظور اقرار ایشان به حقوق زیردستان مجاز است؟ قطعا خیر.
آیا سکوت در برابر ظلم والدین مجاز است؟ قطعا خیر. لابد باید ایشان را به تفکر صحیح و منطقی سوق داد. اما این در صورت ناآگاهی طرف مقابل است و تجربه ی روزگاران بزرگترین عقل ایشان محسوب می شود و جوان را کودکی بیش نمی بینند. با نگاه قیاس مدار چه باید کرد؟
پاسخ مشاور
با اهداء سلام به شما پرسشگر گرامی
متن ارسالی شما را به دقت خوانده، با دغدغههایتان در خانواده آشنا شده و احساستان را نسبت به رفتار مادر و پدرتان درک میکنیم. امیدوارم که به لطف خدا این گونه مسایل از زندگی شما و جوانان دیگری که در این سن حساس نیازمند مهر، عاطفه و اطمینان بیشتری از سوی والدین خود بوده و بیش از هر زمانی به آغوش گرم و با نشاط آنها نیازمندند، رخت بربندد.
دوست عزیز،
ما انسانها به گونهای هستیم که هرگاه نسبت به اهمیت و ارزش موضوعی اطلاع یابیم, در اثر آن شناخت, انگیزه بهتر و بیشتری برای عمل و پایبندبودن به آن پیدا خواهیم کرد. لذا شایسته است ابتدا به اهمیت، قدر و منزلت والدین از دیدگاه اسلام اشارهای نماییم و سپس به بیان راهکارها و چگونگی انجام وظیفه و احترام در قبال مادرتان بپردازیم.
اسلام حساب ویژهاى براى پدر و مادر بازکرده و جایگاه ویژهای برای آنان در نظر گرفته است؛ لذا در روایات آمده که اگر پدر و مادرى از فرزندانشان راضى باشند موجب خیر و برکت و سعادت فرزند مىشود، و اگر در حق فرزندان خود دعا کنند خداوند به این دعا توجه خاصى مىنماید؛ کمااینکه اگر والدین از فرزندان ناراضى باشند و خداى ناکرده آنها را نفرین کنند ممکن است خداوند بر چنین فرزندانى که موجب ناراحتى والدین شوند قهر و غضب نماید.
در روایات آمده «نیکى کردن به والدین بزرگترین فریضه است» و یا اینکه مىفرماید «بهشت زیر پاى مادران است». آیات و روایات زیادی که در این زمینه وارد شده حاکى از اهمیتى است که خداوند براى والدین قائل شده است و اینها بدون حکمت نیست؛ چه اینکه اینها در مقابل زحماتى که والدین براى فرزندان متحمل مىشوند ناچیز است. آنها از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد و همچنین بعد از تولد دوران شیرخوارگى و بعد کودکى مشکلات بسیار زیادى را متحمل شدهاند.
بنابراین خداوند نیز در مقابل زحمات آنها حقوق ویژهای را براى آنها قائل شده است. از این رو باید در هر شرایطى احترام آنها را نگه داشت؛ هر چند در بعضى اوقات در برخورد با فرزندان خود دچار اشتباه شوند. البته توجه به این نکته لازم است که خداوند همه انسانها را در مقابل اعمال و رفتارى که انجام مىدهند مورد سؤال قرار مىدهد و والدین نیز باید پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشند. بنابراین در همه حال ما وظیفه داریم به والدین خود احترام بگذاریم حتى اگر آنها به ما بىاحترامى کنند و ما را مورد آزار و اذیت قرار دهند. فقط در صورتی که آنها بخواهند ما را به کار حرامى وادار کنند یا از انجام تکلیف واجبى باز بدارند، اطاعت از آنها جایز نیست چه اینکه اطاعت خداوند بر هر کس دیگری حتى والدین نیز مقدم است.
لذا اگر پدر و مادر در حق فرزند کوتاهی کنند و چه بسا ظلمی انجام دهند، این سبب نمیشود که فرزند هم درباره آنان به وظیفهاش عمل نکند. از این رو امام باقر (علیه السلام) فرمود: «خداوند در چند چیز رخصت و ترک را روا ندانسته است از جمله: نیکی به پدر و مادر چه آنها خوب باشند و چه بد (اصول کافی، ج 2، ص 129، ح 15).
به هر حال، نیکی و احسان به پدر و مادر و خشنودی آنان را فراهم کردن حتی اگر کافر باشند لازم است و سعادت دنیا و آخرت را به همراه می آورد؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) به جوان نومسلمان، در حق مادر مسیحیاش توصیه فرمود (همان، ص 128، ح 11).
نیکی و احسان به آنان حتی پس از مرگشان نیز راهگشای سعادت فرزند میگردد: رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: «آقای خوبان در روز قیامت، کسی است که به پدر و مادرش پس از مرگشان نیکی کند (بحار، ج 71، ص 84، ح 94، تحف العقول، ص 46).
لازم به ذکر است که خداوند حکیم و مهربان، -در خصوص رعایت حق والدین- همین دستورات را به فرزندان شما نیز می دهد! (دقت کنید).
خلاصه کلام آن که دلیل این همه احترام و نیکی در حق پدر و مادر در یک چیز است و آن بزرگترین نعمت خداوند یعنی حق حیات است که اگر پدر و مادر نبودند؛ فرزندانی هم به وجود نمی آمدند. از این رو هر چه درباره پدر و مادر احترام و احسان شود به جا خواهد بود.
عمل به توصیههای زیر، راهگشا میباشد:
1.سعی کنید نگاهتان به آنان محبتآمیز باشد. والدین شما یقینا به شما علاقه دارند و خیر و صلاح شما را میخواهند. شما نیز با چنین نگاهی با آنان برخورد کنید. این کار عبادتی شایسته در نزد پروردگار محسوب میشود. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده که فرمودند: النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْوَالِدَیْنِ عِبَادَةٌ، نگاه به چهره والدین عبادت است (مستدرک الوسائل، ج 15، ص 204).
2. به نیکیهایی که در حق شما انجام دادهاند بیندیشید و آنها را یادداشت کنید. خواهید دید که نیکیهای آنان به شما آن قدر زیاد است که اشتباهات و خطاهای آنان در حق شما، در مقابل آنها چیزی نخواهد بود.
3. به والدینتان احترام بگذارید هر چند در دل نسبت به آنان احساس خوبی ندارید.
4. به خود تلقین کنید که والدینتان را دوست دارید و از تلقین منفی نسبت به آنان اجتناب نمایید.
تکرار میکنیم که ظلم والدین به فرزندان، چیزی است بین خود و خدایشان که باید نزد او پاسخگو باشند و چیزی از وظایف شما نسبت به آنها کم نمیکند. البته شما میتوانید به آنها اعتراض کنید و یا ناراحتی خود را از کار آنها بروز دهید؛ اما به هرحال به خاطر تمام زحماتی که از کودکی تا الآن برایتان کشیدهاند، نباید به آنها توهین کنید.
به این نکته اساسی توجه داشته باشید که گرچه ممکن است نتوانید تمام شرائط و امکانات موجود در خانواده را بر وفق مرادتان فراهم نمایید، ولى مطمئنیم که شما به عنوان فردی تحصیلکرده و متدیّن مىتوانید با استفاده از راهکارهایی که در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میگردد، خود را با شرائط موجود به گونهای مناسب و فعّال وفق داده و هماهنگ سازید که نه تنها از وضعیت موجود به درآیید، بلکه با ابتکار، خلاقیت و بهرهمندشدن از توانمندیهاى خود، زندگی شاد و با نشاطی را برای خود و سایر اعضای خانواده تان رقم زنید؛ لذا توجه نمایید که:
شما تنها فردى نیستید که با این مسأله در خانواده خود مواجه هستید؛ متأسفانه جوانان بسیاری از مسأله مشابه شما در خانواده خود رنج میبرند؛ لذا آن را به عنوان یک مسأله ببینید، نه یک معضل و مشکل لاینحل؛ زیرا بسیاری از هم سن و سالان شما توانستهاند با آن کنار بیایند؛ لذا شما نیز میتوانید.
در اینجا به بررسی راهکارهای مقابله با مشکلتان میپردازیم اما قبل از آن ذکر نکتهای ضروری است:
نکته کلیدی:
ممکن است با مطالعه پاسخ ارسالی، با خود بگویید که: چرا نوک پیکان به سمت من نشانه رفته و از من خواسته شده که برای بهبود روابط در فضای خانواده چنین و چنان کنم و یا اینکه با خود بگویید: اینها نیز مرا درک نکردند. واقعیّت امر این است که در موارد اینچنینی که فضای ارتباطی (مخصوصاً در محیط خانواده) با دیگران با مشکل مواجه میشود، هریک از اعضاء باید فارغ از سعی و تلاش طرف مقابل برای برقراری ارتباط پیشقدم گردد (مخصوصاً آن کسی که احساس نیاز بیشتری کرده و اقدام به مشاوره نموده است؛ زیرا با این عمل خود به نوعی نشان داده که متعهّد به رعایت موارد ارسالی از سوی مشاور است).
چه باید کرد:
1. یکى از مهم ترین عوامل سازگارى و حسن تفاهم بزرگسالان و جوانان در خانواده و اجتماع این است که شخصیت تمام افراد در آن دو محیط مورد توجه و احترام باشد و هیچ فردى، در هر سنى که هست، خویشتن را در معرض اهانت و تحقیر نبیند و نسبت به عزتنفس و شخصیت خود احساس ناامنى و نگرانى ننماید. لذا توصیه میشود تا میتوانید نسبت به والدین خود محبت نمایید؛ زیرا انسان به طور طبیعى دوستدار کسى است که به او نیکى کرده و دشمن کسى است که درباره او با بدى رفتار نموده است.
2. یک اصل کلی در مورد انسانها وجود دارد و آن اینکه انسان موجودی تغییرپذیر است؛ یعنی همانطور که تأثیر روی دیگران میگذارد، از رفتار دیگران نیز متأثر میشود و رفتار او تغییر میکند. بهترین وسیله برای سالمسازی زمینه تأثیر بر روی رفتار آنها محبت نمودن, تحویل گرفتن و احترام گذاردن به آنها است؛ آن هم احترام بدون قید و شرط و به عنوان پدر و مادر و کسی که سهمی بزرگ در حیات شما دارند.
قطعاً شما با رفتار پسندیده خود میتوانید پدر و مادر خود را تحت تأثیر قرار دهید. آنها را آن گونه که هستند، دوست بدارید؛ از آنها اطاعت کرده و فرمانبردارشان باشید؛ چون رفتار و روحیه والدینتان با گذر عمر به صورت یک صفت ثابت شخصیتی در آمده است، سخت تغییر میپذیرد و متحول ساختن چنین افرادی دشوار مینماید؛ اما امری شدنی است. لذا نیازمند صبر و حوصله و همین طور تدبیر و هوشیاری و ظرافتهای رفتاری خاص از طرف شما است.
هرگز سعی در ایجاد تغییر ناگهانی و برخوردهای تند وعجولانه نداشته باشید، که این شکل رفتار نه تنها ایشان را به سوی مخالفت میکشاند، بلکه ناسازگاری را به صورت لجاجت آمیز در آنها تشدید مینماید.
3. از جدال و جر و بحث با آنها جداً خودداری کنید.
4. از طرح مسائل اختلافی -ولو مطلب کوچک و پیش پا افتاده- در خانواده اجتناب کنید.
5. در کارهای منزل به مادرتان کمک کنید بدون اینکه او از شما در خواست کمک کند و بدون اینکه شما منتی بر او داشته باشید.
6. در صورت امکان هر از چند گاهی هدیهای -هر چند کوچک- برای پدر و مادر خود تهیه کنید.
7. جنبههای مثبتی که پدر و مادرتان دارند را برجسته کنید و گاهی اوقات آن را مطرح کنید. سعی کنید هر چه بیشتر خوبیهای آنها را ببینید تا بتوانید روابط بهتری با ایشان برقرار سازید.
8. برای تأمین اهداف رفتاری خود در مورد ایشان از روش غیرمستقیم استفاده کنید. ابتدا خودتان را به اخلاق نیک بیارایید تا آنها ازعمل شما متأثر گردند، نه از حرف شما؛ که این بهترین شیوه اصلاح بزرگترها است.
در ادامه از افرادی که در پدر و مادرتان نفوذ دارند و میتوانند تأثیر بگذارند (مانند اقوام و خویشان دلسوز که والدینتان از آنها حرف شنوی دارند) استفاده نمایید؛ چرا که بعضی از افراد برخلاف اخلاق تندی که در خانه دارند در بیرون از خانه -به خصوص نزد بعضی افراد- نرم و حرف شنو هستند؛ لذا از طریق آنها میتوانید به اهداف خود در زمینه اصلاح اخلاق ایشان، برسید.
9. شنونده خوبی برای نظرات آنها باشید و با گوش جان صحبتهای ایشان را بشنوید.
10. سعی کنید علاقمندی خود را نسبت به تأمین خواستههای پدر و مادرتان در رفتار و گفتار خود نشان دهید.
11. برای گفتگو و مذاکره با آنها در مورد مسأله مورد نظر خود وقت مناسبی تعیین کنید.
12. هیچ گاه از والدین خود به دلیل داشتن نظری مخالف با نظر خود ایراد نگیرید و سرزنششان نکنید. به موضوع حمله ببرید نه به شخص.
13. به احساسات منفی و غیرقابل کنترل خود در برابر ایشان اجازه بروز ندهید.
14. ارتباط میان فردی مؤثر، زمانی برقرار میشود که از مثبتگرایی نسبی بهرهمند باشید. واقعیت این است که هر اندیشه مثبت یا منفی که در ذهن انسان جاری میشود بر سرنوشت او اثر میگذارد؛ لذا مطمئن باشید جملاتی نظیر «پدر و مادرم اهل قیاس هستند»؛ از پدر و مادرم خشمگین و عصبانیم» در نگرش شما و در روابط با آنها تأثیر گذار است.
یادتان باشد که اگر والدین محترمتان مشکل و نقصی در فضای ارتباطی خانواده ایجاد میکنند، نباید شما با اعمال و یا احساسات خود ضربهای دیگر بر پیکره آن وارد ساخته و نتیجه را مساوی نمایید.
15. یک رابطه سالم، گفتگوی سالم میطلبد؛ لذا سعی کنید با پدر ومادرتان بر سر مسائل گوناگون با ملایمت و نرمی سر گفتگو را باز نمایید. توجه داشته باشید که هیچکس دقیقاً همان چیزی نیست که خواهان آن هستید.
دوست خوبم!
تأکید میکنم که مواجههی با این رفتارها در دستگاه خلقت، اتفاقی نیست؛ بلکه همه برای آزمایش و رشد و شکوفایی استعدادهای نهفتهی در وجود ما است. مثلاً اگر همهی اطرافیانمان در هیچ زمانی نسبت به ما تندی و پرخاش نکنند، و یا همیشه پدر و مادر آنگونه باشند که ما توقع داریم –حتی اگر توقع ما بجا باشد- پس صفت زیبای «صبر در برابر سخنان جاهلان» و«احترام به پدر و مادر در هر شرایطی» چگونه در ما شکل گیرد؟! البته ما به هیچوجه رفتار والدین شما را تأیید نمیکنیم؛ ولی یقین داریم که شما با رفتار غلط آنها امتحان میشوید (دقت کنید). و نیز مطمئن باش با توکل به خدای مهربان و با توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و عمل کردن به نکاتی که اشاره شد، به فضل و عنایت الهی بر مشکلات، فائق خواهی آمد. انشاءالله
و نکته مهم اینکه: سعی کن با قرآن و معانی و تفسیر آن و نیز با روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) انس داشته باشی تا آیات الهی و روایات معصومین در همه حال چراغ راهت باشند.
در پایان هدیه ما به شما طبق حدیثی که در ادامه خواهد آمد این جمله است که (مدارا با دیگران به ویژه والدین و سایر اعضا خانواده زندگی را برای شما زیبا و دلپذیر میسازد).
«مدارا کن که مدارا در چیزی نباشد مگر آن را زینت دهد و در هرچه نباشد آن را خوار کند». (نهج الفصاحه ,ح 2902)
آرزوی ما سلامت و سعادت شما است.
سئوال 12
موضوع : افزایش اعتماد به نفس برای سخنوری
سلام من رها هستم جایی کار می کنم که باید گاهی مطالبی را برای همکارانم بیان کنم اما احساس ترس دارم وزبانم می گیرد برای افزایش اعتماد به نفس چه کنم؟چگونه توانایی سخنوری ام را بالا ببرم ؟
پاسخ مشاور
من کوه را از جا می کنم
در دریا راه می روم ، هر کجا دلم بخواهد می ایستم
تا بتوانم در آغوش آسمان سهم نورم را از خورشید بستانم
می دوم ، دشت برایم در مشت گرفتنی، روز برایم پایان نیافتنی
می توانم بجای راه رفتن پرواز کنم
با پرنده روی شاخه بنشینم
آواز بخوانم و با بلبل رقابت کنم
برای امروز ... نه
شاید برای فردا از قطار زندگی پیاده شوم
کمی جلوتر ، دوباره سوار شوم
سرم را از پنجره بیرون و فریاد بزنم که این قطار به فرمان من در حرکت است
کنار ساعت بنشینم
با عقربه هایش بازی کنم
تند تر بچرخانم ، نگهشان دارم ، از روی پیچ وسط جدایشان کنم
تاریخ را عقب بکشم
بخندم که جوان تر شده ام
کودکی ام را انتخاب کنم ، بیشتر در آن دوران بمانم
هر زمان که دوست دارم جلوتر روم؛ سوار شوم؛ پیاده شوم
هر چه را می پسندم برای خود بر دارم
با هستی نگردم
آن را به میل خود بچرخانم ، بچرخانم و باز هم بچرخانم
و در این مسیر هیچ گاه خدا را فراموش نکنم ...
از مکاتبات متعددتان با ما، که نشانگر اعتماد شما به ماست خرسندیم و خوشحالیم همچنان مخاطبمان فردی است که در مواجهه با دغدغه های ذهنی اش، اقدام به مشاوره خواهی می کند. این را بدانید که یکی از نشانه های افراد عاقل و پویا، کسب آگاهی در زمینه های مورد نیاز است. به خاطر این فهم زیبا به شما تبریک می گوییم و امیدواریم راهنمای خوبی برایتان باشیم.
*** پرسشگر گرامی؛ معمولا افرادی که نمی توانند در جمع صحبت کنند، با مشکل عدم اعتماد به نفس مواجه هستند. نداشتن اعتماد به نفس، باعث ترس از صحبت در جمع و خوب صحبت نکردن می شود. فردی که می خواهد بدون اضطراب و با فراغ بال جلوی جمع صحبت کند، ابتدا باید اعتماد به نفس خود را در این زمینه تقویت کند تا به نتیجه مطلوب برسد. تظاهرات رفتاری ای که از آن نام بردید (احساس ترس، زبونم می گیره) به علت کمبود اعتماد به نفس در شماست که خودتان نیز به آن اشراف دارید و همین اشراف بر مشکل قدم اول در حل آن است که خوشبختانه شما این قدم را برداشته اید و ان شاء الله با تلاشی که به خرج می دهید و با توکل به خدا و کاربست مطالبی که در اختیارتان می گذاریم، بر این مشکل فائق خواهید آمد. بر این اساس، ما در ادامه توضیحاتی در دو بخش «اعتماد به نفس و تقویت آن» و «راهکارهایی برای تقویت مهارت سخن گفتن در جمع» ارائه می کنیم، که امید است مورد استفاده شما قرار بگیرد.
*** بخش اول؛ اعتماد به نفس و تقویت آن :
علت اصلی اینکه فرد توانایی های خود را دست کم یا نادیده می گیرد عدم اعتماد به نفس در اوست. اعتماد به نفس در هر کاری وقتی در انسان شکل می گیرد که انسان توانایی و مهارت لازم را در آن داشته باشد. این شرط اول وجود اعتماد به نفس است. وقتی این توانایی ها در فرد نباشد اعتماد به نفس معنایی ندارد. عدم اعتماد به نفس که همه جا می شنوید از جایی شروع می شود که ما در زمینه هایی که مهارت و توانایی انجام کاری را داریم و خودمان هم به آن اشراف کامل داریم با مشکل روبرو می شویم و نمی توانیم آن توانایی ها را در عرصه های اجتماعی از خود بروز دهیم .مسأله عدم اعتماد به نفس و دست کم گرفتن توانایی هایمان اینجاست که رخ می نماید. شخصی که توانایی صحبت کردن و ابراز وجود را در خود می بیند ولی آن را نمی تواند در عرصه های مختلف اجتماع به ظهور برساند، معلوم است که اعتماد به نفسش در این زمینه پایین است.
به عبارت دیگر اعتماد به نفس دیدگاهی است که به فرد اجازه می دهد تا از خود تصویری مثبت و واقعی داشته باشد، البته داشتن اعتماد به نفس به این معنی نیست که فرد قادر به انجام هر کاری هست، بلکه افراد با اعتماد به نفس انتظارات واقع گرایانه دارند. حتی وقتی که بعضی از انتظاراتشان برآورده نمی شود دیدگاه مثبتشان را حفظ می کنند و خودشان را قبول دارند. آنها استقلال عمل دارند و مسؤولیت پذیر و پیشرفت گرایند و بر ایجاد رابطه با دیگران توانایند و از هرگونه گوشهگیرى دورى مىجویند. اعتماد به نفس الزاما خصوصیتی نیست که در همه ابعاد زندگی فرد تبلور داشته باشد. معمولا افراد در بعضی از جنبه ها اعتماد به نفس دارند (مانند درس، ورزش و ... ) اما ممکن است در بعضی از جنبه ها اعتماد به نفس نداشته باشند (مثل تیپ و قیافه یا روابط اجتماعی). اعتماد به نفس دو رکن اساسی دارد، شناخت استعدادهای خود و باور کردن آنها. بنابراین هر کس باید به خودشناسی بپردازد و استعداد ها و توانایی های خدادادی خود را بیابد و آنها را به کار گیرد. در مقابل، آنهایی که اعتماد به نفس کمتری دارند برای اینکه در مورد خودشان احساس خوبی داشته باشند تا حد زیادی به تایید دیگران وابسته هستند. آنها معمولا از ریسک کردن اجتناب می کنند به خاطر اینکه از شکست می ترسند. معمولا انتظار موفق شدن ندارند. معمولا خودشان را دست کم می گیرند و اگر تشویق یا تحسین بشوند آن را کوچک جلوه می دهند یا رد می کنند.
اعتماد به نفس ضرورتاً تضمینکننده موفقیت نیست ولی عدم اعتماد به نفس مطمئناً باعث شکست میشود. شما اگر بتوانید قبل از شروع کار، اراده خود را تقویت کنید و به خود تلقین کنید که قادر بر انجام کاری که تواناییش را دارید هستید، مشکلات شما تا حد زیادى حل مىشود. در اینجا به بعضى از راهکارهای دیگر براى برطرف شدن این مشکل اشاره مىشود. اما قبل از آن توجه به مقدمهاى در این باره بایسته است:
نداشتن اعتماد به نفس ، علل زیادى دارد. یکى از آنها داشتن افکار منفى است و چون زیر بناى احساسات انسان افکار او است، اگر این افکار منفى باشد، احساسات او نیز منفى و تخریب گر خواهد بود. اگر بتوانید افکار منفى را تبدیل به افکار مثبت کنید، ترس شما از بین مىرود. بنابراین ما مىتوانیم با اصلاح افکار منفى خود، بسیارى از احساسات نادرستمان را - که برخاسته از این افکار منفى است - از بین ببریم.
علت دیگر نداشتن اعتماد به نفس ، اضطراب اجتماعى است. اضطراب اجتماعى از عدم یادگیرى مهارتهاى اجتماعى ناشى مىشود. یکى از ابعاد وجودى انسان که باید در محیط خانه ، مدرسه و اجتماع، متناسب با سایر ابعاد رشد کند، بعد اجتماعى است. انسان موجودى اجتماعى است و باید در بستر اجتماع با همنوعان خود زندگى کند. براى اینکه بعد اجتماعى انسان رشد کند و در صحنههاى گوناگون بتواند با دیگران روابط مناسبى داشته باشد باید مهارتهاى اجتماعى را یاد بگیرد. بعضى خانوادهها و یا بعضى از معلمان و مربیان دوران کودکى و نوجوانى، زمینه رشد و شکوفایى کودک را آن طور که باید، فراهم نمىکنند که یا قادر به آن نیستند، یا امکانات لازم را ندارند و یا خودشان نیز در این زمینه دچار مشکل هستند. به هر دلیل، این فرایند اجتماعى شدن و یادگیرى مهارتهاى ارتباطى با دیگران به درستى تحقق پیدا نمىکند. وقتى نوجوان و جوان وارد صحنههاى بزرگ اجتماعى مىشود، فشار و ناراحتىهاى کمرویى را در خود بیشتر حس مىکند؛ زیرا مىخواهد دوستیابى کند، با همکلاسان خود صمیمى باشد، در کلاس درس در مقابل جمع صحبت کند، کنفرانس دهد، مسئولیتی را برعهده بگیرد و .... علىرغم این که توانایى لازم را براى یادگیرى مطالب دارد و آنها را نیز خوب مىداند، ولى از ارائه آنها عاجز است و دچار اضطراب، خجالت و کمرویى و عوارض ناشى از آن مىشود. خوشبختانه یادگیرى مهارتهاى اجتماعى و بر طرف کردن اضطراب و ترس ، کارى است که امکان عملى آن وجود دارد و تجربه نیز آن را ثابت کرده است. بنابراین اگر کسى تصمیم جدى داشته باشد، مىتواند با این مشکل مقابله کند و خود را درمان نماید و از حصار کمرویى رها شود و از توانمندىهایى که دارد، در صحنه اجتماع بهره ببرد.
* پرسشگر گرامی؛ خوب است به منظور تقویت اعتماد به نفس، به راهکارهاى زیر عمل کنید :
1- توانایىها و استعدادهاى خود را شناسایى کرده آنها را بر روى کاغذى یادداشت کنید. هر روز آن را براى خود بخوانید و هرگاه توانمندى دیگرى در خود یافتید، به فهرست تهیه شده اضافه کنید.
2- خود را مثبت ارزیابی کنید. به خود تلقین کنید که من فردى توانا و با اراده هستم.
3- از منفى بافى درباره خود و اعمال و کارهایتان جدا پرهیز کنید.
4- گذشته ناموفق و شکستها را فراموش کنید. اگر تصورى نامطلوب از گذشته دارید، به دست فراموشى سپارید. تصور نامطلوب اجازه نمىدهد به تغییرات خویش پى برید و حقیقت کنونىتان را دریابید.
5- ریسک کنید. روى تجربیات جدید، با دید یادگیرى بیشتر فعالیت کنید و از شکست نهراسید. شکست ها را پلی برای پیروزی ببینید. چنانچه این گونه عمل کنید، امکانات جدیدى براى شما فراهم مىآید و حس خویشتن پذیرىتان تقویت مىشود.
6- از خواهشهایتان بکاهید. عزّت و سربلندى انسان در گرو عدم درخواستهاى مکرّر از دیگران است. تا مىتوانید به خود متکى باشید و به آنچه هستید و دارید، اکتفا کنید تا اعتماد به نفس بیشتر به دست آورید.
7- خود را با دیگران مقایسه نکنید. هرگز خود یا موفقیتهاتان را با دیگران مقایسه نکنید. همواره به رقابت با خویش بپردازید؛ زیرا هر کس از شرایط و امکانات خاص خود برخوردار است. همچنین هیچگاه نقاط منفی زندگی تان را با نقاط مثبت زندگی دیگران مقایسه نکنید. زیرا آن ها هم نقاط منفی ای دارند که شما از آن ها بی اطلاع هستید.
8- ارتباط با خدا را حفظ و تقویت کنید. مهمترین روش کسب اعتماد به نفس، ارتباط با خداوند ونیایش با او است. وقتى بتوانید حضور در محضر خالق هستى و کمال مطلق را احساس و به او تکیه و اعتماد کنید و بزرگىاش را دریابید و به او بپیوندید، به بزرگى شخصیت خویش واقف خواهید شد. بنابراین، در نمازها حضور قلب بیشتر پیدا کنید و خود را با ذات اقدس الهى مرتبط بدانید.
9- از هدف های کوچک و متوسط شروع کنید. یکی از علل شکست های مکرر افراد که منجر به احساس خودکم بینی و از دست دادن اعتماد به نفس می شود، در نظر گرفتن هدف های بزرگ و دست نیافتنی است. چنانچه در مثال گفته اند: سنگ بزرگ نشانه نزدن است. برای این که به خودباوری و اعتماد به نفس برسیم، لازم است ابتدا از هدف کوچکتر شروع کنیم تا با دست یافتن به هدف و چشیدن طعم موفقیت، اعتماد به نفس و احساس خودارزشمندی در ما تقویت شود.
10- خودتان را باور داشته باشید و به جای سرزنش کردن خود سعی در جبران اشتباهات گذشته تان کنید.
11- بر اساس شناختى که از خود دارید، براى خویش هدفى در نظر بگیرید و براى رسیدن به آن برنامه ریزى کنید؛ مثلاً بر اساس شناخت از خود، ارائه یک گزارش برای همکاران را به عهده گیرید؛ براى تهیه و کیفیت ارائه آن برنامه ریزى کنید و با تمرین در خلوت و نیز ارائه آن نزد دوستان صمیمى و گروهاى کوچک خود را براى ارائه آن در جمع آماده سازید.
امیدواریم با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، با همت عالى و بلند، در به کار بستن این راهکارهاى عملى، اهتمام کامل و دقیق و مستمر داشته باشید، تا به هدف نائل آیید. در اینجا باید یاد آور شد، این مقصود اندک اندک به دست مىآید نه با چند جلسه تمرین و خواندن چند جلد کتاب. اجراى پیوسته دستور العملها، تکنیکها و رفتارهای صحیح، در رسیدن به هدف سودمند است. مطمئن باشید با جدیت، پشتکار و تمرین به خوبى مىتوانید بر این مشکل پیروز شوید.
*** بخش دوم؛ راهکارهایی برای تقویت مهارت سخن گفتن در جمع :
1. قبل از هرچیز باید دانست که کسب چنین مهارتی مشکل نیست و گمان نشود مهارت خوب سخن گفتن بدون اضطراب در برابر دیگران، موهبتی است که به تعداد خاصی از مردم داده شده است؛ بلکه هر فردی که مشتاق آن باشد و تلاش کافی کند، می تواند استعدادش رادر این زمینه پرورش دهد و به آن دست یابد. بنابراین، اصل اول برای مواجهه شدن با این مشکل، باور داشتن خود و پیدا کردن اعتماد به نفس کافی نسبت به موفقیت دراین امر است. تصور نشود که اشکال در خوب و راحت صحبت کردن در برابر جمع، تنها مخصوص شماست؛ بسیاری از سخنران های برجسته و کاهر، در ابتدای کارشان، با بی اعتمادی و تزلزل و حتی با ترس و اضطراب زیادی در برابر جمع حاضر می شدند و به ایراد سخن می پرداختند. در هر حال ممکن است در ابتدای کار، دچار نوعی بی اعتمادی و ترس باشید؛ ولی لحظاتی بعد با استقامت و تسلط بر خود، این ترس و وحشت، زایل خواهد شد. این اضطراب و ترس در ابتدای هر کاری هست. امیرالموءمنین علیه السلام می فرماید: هنگامی که از چیزی می ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است. (نهج البلاغه،حکمت 175 ، ترجمه دشتی). شروع به آن کار و خود را غرق آن نمودن و در وسط آن فعالیت قرار گرفتن، ترس و اضطراب ابتدایی را از بین خواهد برد. کسی که هنوز شنا یاد نگرفته تا خود را وسط آب قرار ندهد، ترس و اضطراب او را رها نمی کند و این ترس، مانع از فراگیری شنا خواهد بود و باید وارد آب شود تا بر اضطراب خود فائق آید. باید هر چه سریعتر دراین راه اقدام نمایید و توفیق یابید و بر شور و اشتیاق شما افزوده شود و هر چه دیرتر پا به صحنه عمل بگذارید، ترس و نگرانی تان بیشتر می شود. پس با قاطعیت و اعتماد به نفس، وارد عمل شوید و جرأت و شهامت واقعی تان را جایگزین ترس و دلهره خود کنید.
2. ایجاد آمادگی نسبت به آنچه که می خواهید بیان کنید یا با دیگران به گفت وگو بنشینید و یا درباره آن سخنرانی کنید، لازم است، در صورتی که ندانید چه می خواهید بگویید، نمی توانید احساس اعتماد به نفس داشته باشید. منظور از آمادگی، نوشتن جملات رسمی، دستوری و تعیین شده بر روی کاغذ یا حفظ کردن عبارات و جملات خاص و مشخص شده نیست؛ بلکه منظور مطالعه و جمع آوری مطالبی از خارج به جهت تأیید و تکمیل اندیشه های شخصی، تکمیل و غنی کردن نقطه نظرات خود و مستند نمودن آنها و افزودن اعتماد به نفس خودتان است. بنابراین اگر می خواهید صرفاً افکار و اندیشه ها و نظرات شخصی دیگران رابرای مخاطبین خود بازگو کنید، چه بسا ناموفق باشید؛ ولی وقتی نظرات دیگران را بازگو کردید و سپس اندیشه و عقاید خودتان را نیز ابراز نمودید، موفق خواهیدشد و یا حداقل آن چه را می خواهید به مخاطب بگویید، به عنوان باورهای شخصی خود مطرح کنید؛ نه این که صرفاً نقل کننده افکار و اعتقادات دیگری باشید و لازمه این امر آن است که به سخنان و نوشته های دیگری باور پیدا کنید و سپس به عنوان نقطه نظرات خود، آنها را با مخاطبین در میان بگذارید و از آنها دفاع نمایید. دراین صورت است که می توانید با اعتماد به نفس کافی، به صحنه گفت وگو و صحبت با دیگران وارد شوید و تزلزل و دلهره را از وجودتان دور کنید. همچنین برای خوب صحبت کردن و برقراری ارتباط سازنده تر، بهتر است همواره دایره واژگانی خود را افزایش دهید تا بتوانید جملات بیشتر و زیباتر بسازید ( با مطالعه کتب ادبی، دیدن فیلم و ...)
3. تمرین کنید. این اصل، مهم ترین مرحله کار است. ترس همیشه از بی اعتمادی ناشی می شود و عدم اعتماد به نفس، نتیجه عدم آگاهی صحیح و شناخت کافی بر توانایی انجام دادن کار است. عدم آگاهی نیز از نداشتن تجربه ناشی می شود. بنابراین در هر کاری تمرین و تجربه موفقیت آمیز، لازم است تا به طور کلی ترس زایل شود. در هرموقعیتی که قرار می گیرید، با اطرافیان خود باب گفت وگو را باز کنید وبه طرح نقطه نظرات خود، درباره موضوعات مختلف بپردازید وهر جمع و گروهی را صحنه عمل و آزمایش قرار دهید و خود را در آن میدان بیازمایید. شکی نیست که سخن گفتن و اظهار نظر کردن درباره موضوعات مختلف، باید متناسب با شرایط زمانی و مکانی و موقعیت موجود باشد؛ همان طور که کودک خردسالی که می خواهد راه رفتن را بیازماید، در هر زمانی سعی می کند بایستد وراه برود لحظه ای آرام ندارد و جست و خیز می کند و از زمین خوردن نیز باکی ندارد. تمرین باید از کارهای کوچک آغاز شود و انتظار نداشته باشید که برای اولین بار بتوانید در یک جمع بزرگ و زیاد سخن بگویید؛ بلکه سخن گفتن را از جمع های کوچک شروع کنید و به تدریج خود را آماده صحبت کردن در جمع های بزرگ تر کنید و این نیازمند زمان است و به تدریج خواهید توانست به هدف نهایی دست یابید. برای این امر می توانید مطالب درسی و آموخته شده خود را برای دوستان خود بازگو کنید و مانند مطالب حوزه های علمیه به مباحثه علمی با دوستان خود بپردازید. این روش، فرد را آماده می کند و تمرینی برای خوب صحبت کردن و سخن گفتن در بین دوستان، همکاران و یا جمع های بزرگتر دیگر می باشد.
4. نکته بعد، تدریجی بودن است. مهارت و توانایی راحت صحبت کردن در جمع، باید به طور تدریجی ایجاد شود و نه در زمان محدود و کوتاه. فردی که هنگام صحبت در جمع دچار اضطراب می شود، نباید توقع داشته باشد پس از چند هفته، معالجه و درمان شود و ممکن است یک سال طول بکشد تا برخی نشانه های رفتاری این ترس و اضطراب کاملاً از وجودش رخت بربندد. مهم این است که ناامید نشد و به تلاش خود، تا رسیدن به موفقیت ادامه داد.
5. هیچ گاه این فکر را در ذهن خود پرورش ندهید که هنگام صحبت کردن، دیگران شما را مسخره می کنند و به صحبت های شما می خندند. این تصور مانع از این می شود که در جمع صحبت کنید. به خود مطمئن باشید که هم می توانید خوب حرف بزنید و هم حرف خوب بزنید. اگر هم هنگام صحبت کردن، سرخ شدید، نفستان گرفت یا نتوانستید ادامه دهید، ناراحت نباشید و در آن لحظه صحبت خود را قطع کنید، ولی مجددا در فرصت های بعدی به اظهار نظر و صحبت در جمع بپردازید. اگر اینگونه عمل کنید مطمئن باشید این مشکلتان حل خواهد شد. ولی اگر از دیگران خجالت بکشید و نگران نظر آن ها باشید، در این زمینه به موفقیت نمی رسید و از دست کسی هم کاری بر نمی آید.
6. نکته دیگر درمان گروهی و برون ریزی اضطراب صحبت در جمع برای دیگران است. در بین همکاران و دوستانتان افرادی را که از این مشکل رنج می برند، شناسایی کنید و در جلسه ای گرد هم آیید و نگرانی و اضطراب خود را اظهارکنید. با این کار متوجه خواهیدشد که شما تنها فردی نیستید که هنگام صحبت کردن در جمع، دچار مشکل می شوید و درخواهید یافت که افراد دیگری هم هستند که شبیه شما می باشند. علاوه بر این، در چنین جلساتی زمینه مناسبی برای راحت صحبت کردن و سخن گفتن در جمع دوستانی که از مشکل واحد و مشابهی رنج می برند، بیشتر فراهم می شود و از آرامش بیشتری برای اظهار وجود برخوردار خواهید شد؛ زیرا تجربه نشان می دهد که ترس و اضطراب این افراد در چنین جمع هایی کمتر بوده، راحت تر به حل مشکل خود می پردازند.
7. اعتماد به نفس خود را تقویت کنید (راهکارهای آن در بالا اشاره شد). همانطور که گفته شد یکی از ریشه های اصلی اضطراب اجتماعی و ترس از صحبت کردن در جمع، ضعف اعتماد به نفس است.
بنابراین، برای فائق آمدن بر این مشکل، باید به سراغ منشأ و ریشه اصلی آن رفت و به حل آن پرداخت. ضعف اعتماد به نفس، ارتباطی با درجه موفقیت فرد ندارد؛ زیرا گاهی افرادی هستند که به درجات عالی نایل می شوند، ولی از عدم اعتماد به نفس رنج می برند و احساس عدم لیاقت می کنند و خود را انسانی نالایق و بی ارزش تصور کرده، حاضر نیستند در حضور دیگران توانمندی ها، شایستگی ها و استعدادهای درونی و بالفعل خود را بروز دهند و در نتیجه کم رو و خجالتی هستند و اگر برای حل آن تلاش نکنند، استعدادها وتوانایی های بالقوه شان شکوفا نخواهد شد. دیل کارنگی که خود یک سخنران موفق و مشهور غرب است،کتابی تحت عنوان «اعتماد به نفس یا آیین سخنرانی» دارد که در مقدمه آن چنین آمده است :
«این کتاب به نام اعتماد به نفس ونحوه تکامل آن از طریق سخن گفتن برای استفاده عموم تهیه شده و بسیاری از قواعد و دستورالعمل های مفید آن جهت غلبه بر ترس و کسب اعتماد به نفس طراحی شده تا با به کاربستن آن قواعد، شخص بتواند باگشاده رویی و آسودگی خاطر بادیگران سخن بگوید». وی رمز اصلی و شاه کلید موفقیت در کاهش اضطراب اجتماعی و ایجاد توانایی جهت راحت صحبت کردن در جمع و حضور دیگران را تقویت اعتماد به نفس دانسته است. شما نیز می توانید با مطالعه این کتاب و به کار بستن راهکارهای عملی، آن به تقویت اعتماد به نفس و نتیجه قطعی آن، یعنی خوب و راحت سخن گفتن در برابر جمع، دست یابید.
*** مطالعه کتابهاى زیر نیز در زمینههاى فوق سودمند است :
1. اعتماد به نفس راه خوشبختی، ژیلا نینوایی
2. اعتماد به نفس برتر، فیلد گیل لیندن
3. راههای غلبه بر اضطراب، دیل کارنگی
4. قدرت تفکر، ژوزف مورفى، ترجمه هوشیار رزم آرا
5. قدرت اراده، محمد حسین سرورى
6. غلبه بر ترس و خستگى، ادوارد اسپنسر
7. آیین زندگى، دیل کارنگى
8. رمز پیروزى مردان بزرگ، جعفر سبحانى
9. پیروزى فکر، مورفى
*** امیرالمومنین حضرت علی (ع) :
آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستین ها را بالا بزن، آن گاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست بکار شده اند.
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید.
سئوال 11
موضوع : انتظار نامناسب والدین مانع ازدواج
دختری هستم که همیشه نمرات عالی مادرم همیشه انتظار 20داشت بلاخره لیسانس وفوق لیسانس را با نمرات عالی گذراندم پدرم مظلوم ولی مادرم توقعش زیاد است چندسالی است از زمان ازدواجم می گذردمن به یک خیاط راضی شده اما مادرم نگذاست ازدواج صورت گیرد انتظارش دکتر مهندس است سنم دارد زیاد می شود ومن هم دچار مشکلات روحی به نظر شما من چکار باید بکنم ؟چه راه حلی برای خانواده ام دارید؟
پاسخ مشاور
در خصوص مسألهای که مطرح کردهاید به چند نکته اشاره میکنم:
1. شاید بتوان گفت که مهمترین رویداد زندگی ما که چگونگی آن تا حد زیادی به نگرشها، انگیزههای پیدا و پنهان و رفتارهای ما بستگی دارد، رویداد ازدواج است. ازدواج و انتخاب همسر مسئلهای است که اگر عاقلانه، با احتیاط و به دور از شتابزدگی و تصمیمهای هیجانی انجام شود و فرد(چه دختر و چه پسر) همسر مناسب و متناسب خود را به درستی گزینش کند، درهایی از آرامش، عشق، معنویت و لذتجویی حلال در برابر او گشوده میشود و اگر خدای ناکرده انتخابی نادرست و از روی هیجانزدگی اتفاق افتد، ممکن است که بسیاری از فرصتهای خوب زندگی او تباه شده و در حسرت یک زندگی مطلوب، همواره تلخ کام بماند. یا مجبور شود که طعم گزنده جدایی را بچشد و یا عمری سردی و نامهربانی یک زندگی ناشاد و پرتنش را تجربه کند.
2. یکی از با اهمیتترین عوامل موفقیت، کامیابی، رضامندی از زندگی و نیز سازگاری با مشکلات و ناکامیهای آن، شناخت و تنظیم رفتارها در چارچوب قوانین و سنتهای خداوند در هستی است. جهانی که در آن زندگی میکنیم، جهانی است پیچیده و بنیان نهاده شده بر اسباب و علل مادی و فرا مادی. بدیهی است که توفیق ما در رسیدن به هدفها و نیز کنار آمدن با محرومیتها و ناکامیها، در گرو شناخت درست و واقعبینانه امکانات، محدودیتها، قوانین و سنتهای حاکم بر زندگی و در نتیجه، برنامهریزی و رفتار بر پایهی همین علل و اسباب میسر خواهد بود. بیتوجهی به اسباب و عوامل مؤثر در زندگی و در نظر نداشتن امکانات و محدودیتهای ما در این عالم، تنها پیامدش مضاعف شدن احساس ناکامی و از دست رفتن صبوری و سازگاری با دشواریها و درشتیهاست. آدمی باید بداند و بفهمد که در زندگی این جهانی او هرگز به هرچه میخواهد و میپسندد نخواهد رسید. این دنیا دنیای ناکامیها و نرسیدنهاست جهان اخرت است که در آن اهل ایمان به هرچه میخواهند و دوست دارند میرسند. قرآن کریم میفرماید: و ان الدار الآخره لهی الحیوان تنها جهان اخرت است که در آن زندگی اصیل و کامیابی حقیقی جریان دارد. و توصیف بهشت میفرماید: فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین در بهشت است که که هرچه جانها هوس کند و هر چه دیدهها طلب کند فراهم و در دسترس است. البته این قاعده تنها در ساحت نعمتها و لذتهای مادی ویا آمیخته با ماده جریان دارد و گرنه در کسب فضایل انسانی و دستیافتن به لذتهای معنوی و تملک نعمتهای لطیف باطنی محدودیتی وجود ندارد. در این عالم نعمتها و امکانات مادی محدود، ولی خواستههای آدمی نامحدود است و بدیهی است که وقتی میان عرضه و تقاضا تفاوتی فاحش وجود داشته باشد و تقاضا بسیار افزونتر از عرضه باشد، بسیاری از افراد به حق یا به ناحق، محروم میمانند.
ازدواج و تشکیل خانواده(چه برای دختر و چه برای پسر) نیز یکی از پدیدههای این جهانی است و از قواعد این دنیا مستثنا نیست. به جرأت میتوان گفت که نابسامانیها و مشکلاتی که امروز در مسأله ازدواج جوانان پدید آمده و شوربختانه در حال افزایش است بیش و پیش از آنکه متأثر از مسائل اقتصادی باشد (هرچند خود این مسائل از جمله عوامل مؤثر است) ریشه در نگرشها، ارزشها، فرهنگهای غلط و هدفگذاریهای نادرست و غیرواقعبینانه خود جوانان و خانوادههای آنها دارد. گاهی ارزشهای غلط و آسیبزنندهای مانند لزوم اتمام تحصیلات و یا کسب مدارج بالاتر دانشگاهی دختر به مانع بزرگی برای ازدواج او تبدیل میشود. دختران و خانوادههایی که میپندارند اگر دختر تحصیلات بالاتری داشته باشد حتما و الزاما از فرصتهای برتری برای انتخاب برخوردار میشود در سنین 18 تا 23 که بهار جوانی و شادابی آنهاست و خواستگاران فراوانی دارند تن به ازدواج نمیدهند و گمان میکنند با اتمام تحصیلات، پسرانی با شرایط بهتر از نظر مالی و اجتماعی به خواستگاری آنها میآیند. در حالی که پسران اغلب علاقه دارند با دختران کمسن و با فاصله زیاد سنی با خودشان، ازدواج کنند. اغلب پسران به دنبال دختران تحصیلکرده نیستند بلکه برای آنها (برخلاف دختران) زیبایی، متانت، خوشخلقی، قناعت و اصالت خانواده ملاکهای اصلی انتخاب یک دختر است. دختران پس از اتمام تحصیلات علاوه بر اشتیاق ورود به بازار کار، انتظارات بیشتری نسبت به سالهای قبل پیدا میکنند و این در حالی است که آهسته آهسته متوجه میشوند که دیگر نه تنها تعداد خواستگارانشان بسیار کاهش یافته که کیفیت خواستگاران نیز با انتظارات آنها و خانوادهشان همخوانی ندارد. آنچه که میتواند نظر مساعد دیگران را نسبت به یک دختر جلب کند تحصیلات نیست بلکه آراستگی ظاهر، متانت، الگویهای رفتاری مناسب، خوشخلقی، مهربانی، خوشزبانی و مهارتهای ویژه دختران مانند: خیاطی، آشپزی و ...است. دختران محصل نباید از این مسائل غفلت کنند و بپندارند، صرفا تحصیلات میتواند انگیزه لازم را برای مجذوب واقع شدن ایجاد کند.
3. از نگاه آموزههای اسلامی در مسأله انتخاب همسر، چه برای دختر و چه برای پسر، آنچه در درجه نخست اهمیت است توجه به ملاکهای مطلق، اصلی و اصیل است که به هیچروی و با هیچ بهانهای نمیتوان و نباید آنها را نادیده گرفت و آن ملاک ایمان، اخلاق، اصالتخانوادگی و سلامت جسمی و روانشناختی است. باقی ملاکها مانند زیبایی، تحصیلات، موقعیتاجتماعی و شغلی، سطح درآمد و نزدیکی موقعیت اقتصادی خانوادهها...در درجه بعدی قرار دارند. هرچند تشابه بالای همسران در ملاکهای فرعی، ضروری نیست ولی در این ملاکها تفاوت چشمگیری هم نباید داشته باشند. اگر برای دختر و پسر، یکی از ملاکهای فرعی (مثلا زیبایی زن برای پسر و تمکن مالی مرد برای دختر) خیلی مهم و برجسته است، به گونهای که نمیتواند به آسانی از آن عبور کرده و به خاطر وجود ویژگیها و ملاکهای اصلی، از آن چشم بپوشد، آن ملاک فرعی دیگر فرعی نبوده و برای آن فرد ملاک اصلی خواهد بود. اگر در انتخاب همسر وجود ملاکی برای شما آنچنان مهم است که ممکن است بر روابط عاطفی و میزان پذیرش فرد به عنوان همسر تأثیر میگذارد، باید به آن توجه کرده و با بیاعتنایی از کنار آن عبور نکنید. از دیدگاه اسلام تحصیلات مرد و زن، یک ارزش و ملاک قابلتوجه به حساب میآید و اگر دختر یا پسر علاوه بر داشتن ایمان، اخلاق و برخورداری از یک خانواده شریف و نجیب، از تحصیلات بالا هم برخوردار باشند، بسیار مطلوب و قابل ستایش به شمار آمده و امتیازی پرارزش تلقی میشود. آنچه که اسلام و پیشوایان دین بر آن اصرار دارند این است که دختر و پسر نباید به بهانه تحصیلات بالای همسر، نسبت به موضوع ایمان و اخلاق و اصالت خانوادگی کمتوجهی کرده و چنین بپندارند که تحصیلات بالا میتواند فقدان و یا کمبود ملاکهای اصلی را جبران کند. هم تجربه این واقعیت را تأیید میکند و هم دین بر آن تأکید دارد که علم و تحصیلاتی که همراه و همپای ایمان و اخلاق نباشد به جای آن که دردی را درمان کند و سودی برساند، خود به دردی بیدرمان و زیانی سختجبران تبدیل میشود.
به قول سنایی:
چو علم آموختی از حرص وانگه ترس که اندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
ایمان، اخلاق نیکو، آراسته بودن به فضایل انسانی و برخورداری از یک تربیت مطلوب میتواند جای خالی تحصیلات رسمی را پر کند، ولی تحصیلات، هرگز توان آن را ندارد که مرهمی بر درد بیدرمان فقدان دینداری و اخلاق انسانی باشد. اساسا زندگی مشترک و تشکیل خانواده بر محور عشق، احترام، امنیت و حمایت عاطفی، گذشت، صبوری، ایثار و اعتماد متقابل زن و مرد است که شکل گرفته و به بالندگی میرسد. به صراحت و با تکیه بر تجارب انبوه مشاورهای میتوان ادعا کرد که تحصیلات رسمی دانشگاهی و نه حتی حوزوی، هیچگونه تأثیر جدی و مهمی بر بهبود و بالندگی زندگی مشترک ندارد. آنچه مهم و تأثیرگذار است داشتن بینشها و نگرشهای مطلوب و واقعبینانه، مهارتهای کارآمد و الگوهای رفتاری سالم و منطبق بر معیارهای الاهی و اخلاقی است که اینها ارتباط مستقیمی با تحصیلات رسمی ندارد. هم من و هم شما بسیاری از افراد را در اطراف خودمان دیده و میبینیم که هرچند از سواد رسمی محروماند و یا بهره اندکی از آن دارند، اما فضایل اخلاقی، افکار بلند و تجارب پرارزشی دارند که زندگی و ارتباط با آنها را گوارا و سودمند میکند. در مقابل، بسیاری از افراد تحصیل کرده را میشناسیم و یا با آنها برخورد کردهایم که علم و سواد آنها نتوانسته است مانع از آزاردهندگی بوی تعفن خودخواهی و خودپسندی آنها شود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر مردی به خواستگاری دخترتان آمد که دین و اخلاق او مورد رضایت و پسندیده است حتما او را تزویج کنید و اگر چنین نکنید0(و بر اساس ملاکهای مادی و صرفا دنیایی رفتار کنید) به زودی فتنه و فسادی بزرگ زمین را فراخواهد گرفت!!! اگر سری به دادگاههای خانواده بزنید قطعا زنان و مردان تحصیلکرده فراوانی را خواهید دید اما به ندرت میتوانید از مردان و زنان حقیقتا با ایمان و اخلاق در آنجا سراغی بگیرید.
4. نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد پرهیز ا ازدواجهای واکنشی است. واقعیت این است که انگیزههای گوناگونی ممکن است ما را به سمت یک رفتار هدایت کند که گاه برخود ما نیز پوشیده است. در مسأله مهمی مانند ازدواج نیازهایی مانند نیاز عاطفی، فرار از تنهایی، عزتنفس پایین، احساس حقارت و نیاز به عزت اجتماعی، رفاه مادی، کاملگرایی مذهبی و اخلاقی... انگیزهایی، برای رفتن به سمت ازدواج و انتخاب یک فرد است؛ این انگیزه ها اگر چه برای شروع و گرایش به ازدواج مفید و مؤثراند، اما یقیناً معیار خوب و کاملی برای انتخاب همسر نیستند. یکی از انگیزههای مخرب و آسیبزننده در انتخاب همسر این است که دختر در شرایطی قرار میگیرد که احساس میکند دیگر خواستگار مناسبی نخواهد داشت و از اینده خود و تنهایی و محرومیت از ازدواج دچار ترس و ناامیدی می شود و به خاطر همین به مردی پاسخ مثبت می دهد که به هر علتی قلبا راضی به ازدواج با او نیست. ازدواج واکنشی ازدواجی از سر ترس، شیفتگی، رقابت، احساس تنهایی، فرار از شرایط رنجآور خانه پدر،... و هر انگیزه دیگری است که فرصت یک انتخاب عاقلانه و حکیمانه را از دختر میستاند و او را سمت انتخابی می برد که به جای رضایتمندی و احساس کامیابی دلخوری و احساس ناکامی دائمی را به دنبال دارد. ازدواج تنها یکی از فرصت های زندگی است و نه همه آن!!! یقینا مجرد ماندن بهتر و حکیمانه تر از ازدواجی پر تنش و از سر اجبار و نارضایتی است. بنابر این باید توجه داشته باشید که هرچند نگرشها و ملاکهای مادر شما نادرست و غیراسلامی است اما مراقب باشید که برای فرار از فشارهای مادر و یا ترس از مجرد ماندن، به انتخاب نادرست و غیر حکیمانه تن ندهید.
5. شما با توجه به سن و تحصیلات، در موقعیتی نیستید که مادرتان برای ازدواجتان تصمیم بگیرد. هرچند احترام به مادر و نظرخواهی از او امری پسندیده و اخلاقی است اما کسی که باید انتخاب کند شما هستید. بر این اساس اگر خودتان با استدلال منطقی و همراه با احترام و محبت نتوانستید نگرشهای ایشان را نسبت به شرایط و ملاکهای همسر مناسب و محدودیتهایی که هم اکنون با آن مواجهید تغییر دهید، میتوانید از کسی که مادر برای سخن و قضاوت او ارزش و احترام قائل است کمک بگیرید. در صورتی که مادرتان نخواهد از موضع خود کوتاه آمده، افکار خود را اصلاح کند و به یک ازدواج سالم و مطلوب برای شما تن دهد، دیگر مسؤولیتی برای جلب نظر ایشان ندارید و هرچند با مخالفت ایشان مواجه شوید با کسی ازدواج کنید که مناسب شماست. اگر به هر علت نمیتوانید رو در رو با ایشان گفتگو کنید و ایشان حاضر به شنیدن استدلالهای شما نیست میتوانید به ایشان نامه بنویسید و از رفتارها و نگرشهایشان گلایه کنید و شرایط خودتان را به طور شفاف توضیح دهید. بدون آنکه به مادرتان بیاحترامی کنید برای مدتی ناراحتی و نگرانی خودتان را در چهره و رفتارها نشان دهید. با پدرتان درباره مسائل گفتگو کرده و ایشان را با خود همراه کنید. با ایجاد انگیزه و تحرک در پدر، موضع خودتان را در تصمیمگیری ها تقویت کنید.
6. یکی از باورهای رایج ولی نادرست در میان خانوادهها این است که حتما باید بنشینند و دست روی دست گذاشته و منتظر باشند تا کسی در خانه آنها را کوبیده و از دخترشان خواستگاری کند. در حالی که چنین نگرشی نه ریشه در آموزههای دین دارد نه کاری منطقی به شمار میرود و نه در این دنیای پیچیده و پرغوغای کنونی واقعبینانه به نظر میرسد. میتوان به شکلهای دیگری این مسأله را پیگیری کرد که هم آبرو و ارزش دختر مصون بماند و هم زمینه آشناییها، خواستگاریها و ازدواجها فراهم شود. مثلا خانوادهها میتوانند مرتبا به خویشان، همسایهها، دوستان... خود گوشزد کنند که دخترشان آماده ازدواج است و ضمنا ملاکها و شرایط خودشان را نیز توصیف کرده تا اگر پسری را میشناسند که متناسب و مناسب دختر آنهاست معرفی کنند. در میان نهادن موضوع با آقایان و خانمهایی که به صورت خودجوش و داوطلبانه و یا حتی با انگیزههای مادی ولی سالم، برای معرفی جوانان فعالیت میکنند از جمله این راهکارهاست. دختران دانشجو اگر در محیط دانشگاه، جوان لایقی را زیر نظر داشتند و احساس کردند میتوانند فرد مناسبی برای همسری آنها باشد میتوانند مسأله را با یکی از استادان خانم و میانسال خود در میان نهاده و بخواهند که واسطه آشنایی و معرفی آنها باشد (البته باید مسأله آشنایی و خواستگاری تنها با حضور و اطلاع خانوادهها انجام شود). متأسفانه با رشد روزافزون شهرنشینی، کم و بیکیفیت شدن روابط خانوادگی و اجتماعی، غلظت روحیه فردگرایی و لذتجوییهای فردی و به عبارت روشنتر شیوع فرهنگ مادی غرب، فرهنگ و روحیه خیرخواهی و همدلی و همکاری در میان مردم تضعیف شده و به خاطر همین، بر خلاف گذشته کمتر کسانی پیدا میشوند که به طور داوطلبانه و با نیت الاهی برای ازدواج جوانان پادرمیانی کنند.
برخی دختران گرفتار عزلتگزینی و روابط محدود و کمدامنه اجتماعی هستند و همین مسأله باعث میشود دختر ناشناخته مانده و ویژگیهای مثبت او پنهان بماند. دختران باید ضمن رعایت مرزهای شرعی و اخلاقی، حضوری پررنگ در ارتباطات اجتماعی داشته باشند تا دیگران آنها را بشناسند و به خصوصیات اخلاقی، فکری، رفتاری، خلقی، هنری، زیباشناختی...آنها آگاهی یابند. حضور مستمر و شاداب در مهمانیهای فامیلی و خانوادگی، مسجد، مراکز و محافل مذهبی و فرهنگی و داشتن روابط گرم و صمیمانه با دوستان هم جنس خود در محیطهای علمی و فرهنگی...میتواند به معرفی آنها کمک کند. خانوادهها هم میتوانند، با توسعه روابط خود و برگزاری مهمانیهای سالم، ضمن تقویت صلهرحم، به طور مستقیم و غیرمستقیم، دختران خود را معرفی کرده و زمینه آشنایی و توجه دیگران برای خواستگاری از آنها را فراهم کنند.
7. بدون تردید، از یک سوعلم ما، عقل ما، تجارب و امکانات مادی و معنوی ما، برای تشخیص سودها و زیان هایمان در همه مسایل زندگی، بسیار محدود، و از سوی دیگر، واقعیات، روابط و عوامل پیچیده و پرشماری که نه بدانها آگاهی داریم و نه قادر به کنترل آنها در جهت منافع خویشیم، ما را از دست یابی به همه خواسته هامان باز میدارد. و درست به همین خاطر است که لزوم دعا، خواستن از خدا و توسل به روح پاک اولیای الاهی، به وضوح احساس میشود. در کنار تلاش ها، هدف گذاری ها، مشورت ها، برنامه ریزی ها و تدبیرها و انجام آنچه را که می دانیم و می توانیم، ضروری است که همواره از خدای حکیم و مهربان خاضعانه و متضرعانه بخواهیم، بهترین ها را روزیمان کند. خواندن نماز حاجت و پس از آن طلب خیر از خداوند، خصوصا در خواست همسری مؤمن و مهربان، مداومت بر ذکر یا انیس، خواندن نماز جعفر طیار، خواندن آیه کریمه ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه در قنوت هر نماز، و مداومت بر تلاوت آیه ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما و توسل به روح پاک و مطهر اولیای مقرب خداوند، برای این امر توصیه شده است.
8. اگر به فرض، دختری با رعایت همه آنچه گفته شد، باز هم از داشتن خواستگار مناسب و نعمت ازدواج محروم بماند، باید مطمئن باشد که در این محرومیت، حکمتی نهفته است. بسا چیزهایی که خیر خود می پنداریم و در حقیقت به ما زیان خواهند رسانید و بسا چیزهایی که زیان خود گمانشان می کنیم، اما خیر ما را به دنبال دارند(بقره/ ). گاهی مصلحت دختر در مجرد ماندن اوست، و با ازدواج شرایط نا مطلوبی در انتظار او خواهد بود. ازدواج، تنها یکی از فرصت های بی شمار شاد زیستن و بالندگی ماست نه همه آن! دختران مجرد بسیاری را، سراغ داریم، که کوشیده اند، با توجه به جنبه های دیگر زندگی و شکوفا کردن ظرفیت های گوناگون شخصیتی و رفتاری خود، معنایی ارزشمند برای زندگی بیافرینند. کم نیستند زنانی که هرچند از ازدواج محروم مانده اند، اما در علم آموزی، موقعیت های اجتماعی، هنرمندی...انسان های موفق و قابل تحسین و احترامی هستند.
سئوال 10
موضوع: کم شدن محبت بعداز ازدواج
من یک سال و نیم هست که ازدواج کردم .. همسرم رو بی نهایت دوست داشتم و هنوز هم ... اما گاهی احساس می کنم در اثر کدورتهایی که بین مون پیش میاد این محبت داره کمرنگ میشه.
همسر من (برعکس من) انسان کم حرفی هست و خیلی کم در مورد مسائل ابراز نظر می کنه . و این مسئله مخصوصا زمانی که من از موضوعی شکایت دارم و نیاز به همراه و همزبان ، برای من خیلی گرون تموم میشه.
در ضمن قبل از من عاشق دختری بوده که هر بار صحبتی ازش به میون میاد (با اینکه حالا فهمیده که اون دختر مشکل اخلاقی داشته) از رابطه ش دفاع می کنه و هیچ وقت از داشتن یه رابطه ی غیراخلاقی ابراز پشیمونی نمی کنه و این از مسائل بسیار بحث انگیز بین ماست.
موضوع دیگه ای که تقریبا هر هفته بین ما رو شکرآب میکنه علاقه بی حد و حصر و خودخواهانه ش به برنامه ی نود هست که گرچه که می دونه با روشن بودن تلویزیون من بی خواب میشم ، تا ساعت سه صبح پای این برنامه میشینه و ما هر هفته سر این برنامه جنگ و جدل داریم.
اما مهمترین موضوع که باعث شده من مزاحم شما بشم اینه که من حس می کنم با وجود همه ی این حرفها ، شاید حساسیت بیش از حد من روی موضوع اونها رو بزرگ تر از اونچه که هستن جلوه میده.
حقیقت اینه که من پدر خودخواهی داشتم که جان و جوانی مادرم رو فدای خودش کرد. فامیلی داشت که تا آخرین روزهای عمر مادرم به اون بد کردن و این قوم خودخواه بدون اینکه هیچ رجحانی به مادرم داشته باشن چنان فخر می فروختن و پدرم رو علیه مادر می شوروندن که زندگی ما همیشه در جنگ و جدل به سر می برد.
مادرم خرج زندگی رو می داد و کار می کرد و هیچ نفقه و خرج خونه هم دریافت نمی کرد .. با این حال پدر همیشه طلبکار بود و دعوا و داد و قال راه می انداخت ... چیزی که منو نگران می کنه اولا اینه که این پیشینه ی ذهنی داره ذهن منو میخوره و عذاب میده ... و دوم اینکه به دلیل برخی شباهت های ظاهری همسرم با پدرم من هم در رفتار و هم در مسائل زناشویی دچار مشکل هستم
منو راهنمایی کنید ... باید چه کنم ... یک دنیا سپاس
پاسخ مشاور
« نمیتوان بد عمل کرد و انتظار نتیجه درست داشت».
حقیقت آن است که متأسّفانه آسیبهای متعدد و متفاوتی در روابط شما و همسرتان وجود دارد که البتّه با اندک درایتی از سوی شما خواهد توانست به فرصتهایی برای ارتقای سطح روابط شما و همسرتان تبدیل گردد، زیرا موفقیت حاصل تصمیم گیری درست است و تصمیم گیری درست حاصل تجربه و جالب است که تجربه اغلب حاصل تصمیمگیری نادرست است.
به عنوان مثال جا دارد در مورد مسائلی که در روابط قبل از ازدواج همسرتان با دختر مورد نظر وجود دارد با درایت ویژهای برخورد نمایید؛ زیرا کنار نیامدن شما با این قضیّه و مانور گاه و بیگاه بر سر آن نتیجهای جز بیاحساسی شما و همسرتان به یکدیگر ندارد و دود آن به چشم خودتان خواهد رفت و این قلب شماست که هر روز از یکدیگر فاصله میگیرد.
زمانی که به گفته خودتان بارها بر سر همین قضیّه با یکدیگر به بحث مینشینید، به راستی انتظار دارید رفتار و گفتار همسرتان چگونه باشد؟!
این به رخ کشیدنها چه حسّ خوبی را به طرف مقابل انتقال میدهد که بتوان انتظار داشت او عکسالعمل خوبی در قبال شما داشته باشد؟!
حقیقت آن است که همه ما از این که کسی ما را از اشتباه در بیاورد نفرت داریم. همه میخواهیم که دیگران موضع ما را محترم بشمارند و درک کنند. از طرفی دیگر وجدان خود را قاضی کنید که« آیا اساساً به رخ کشیدن اشتباه همسرتان» از نظر اخلاقی درست است؟!
آیا این تنها موضعی است که میتوانید در قبال این قضیّه در پیش بگیرید؟! آیا وقت آن نرسیده که راهی دیگر را بیازمایید؟!
- از آینده به امروز نگاه کنید. سریال زندگی خود را بنویسید و فرآیند و پایان سریال را با خوبیها و زیباییهای اخلاقی طراحی کنید تا هر بیننده و خواننده سناریوی سریال زندگی شما، با دیده تحقیر آمیز به رابطه شما و همسرتان ننگرد.
- به یاد داشته باشید هر فردی برای اینکه بهتر رفتار کند، نیاز دارد احساس بهتری داشته باشد؛ زیرا هر روشی که موجب گردد احساسات منفی در طرف مقابل برانگیخته شود، یقیناً او را به سوی رفتار بهتر برنمیانگیزاند؛ بنابراین به دنبال راههایی باشید که با ایجاد هیجانات مثبت در همسرتان وی را به این سو برانگیزانید که برای پیشرفت و شادکامی روابط خود با شما بکوشد. سفارش اسلام در مواجهه با خطای همسر عفو و گذشت است. حکیمانهتر آن است که همسران در چنین مواردی با راهبرد تغافل با یکدیگر برخورد نمایند. یکی ازویژگیهای مهم و برجسته مدیریت روابط از نگاه اسلام، برخورداری از روحیه عفو، گذشت و تغافل و چشمپوشی نسبت به خطاهای طرف مقابل است. تغافل به معنای نادیده انگاشتن، چشمپوشی کردن، خویشتن را به غفلت زدن و تظاهر به نادانی است. به عبارت دیگر یعنی اینکه شخصی چیزی را میداند و از آن آگاهی دارد، ولی از روی مصلحت، خود را غافل و بیخبر نشان میدهد و به گونهای برخورد میکند که طرف مقابل تصور میکند که او از موضوع بیخبر است. تغافل ضمن اینکه یکی از روشهای قابل توجه در تربیت است و در بخشهای مختلف زندگی از اهمیت خاصی برخوردار است، از عوامل مهم جذب و حفظ دوستیها به حساب میآید. تغافل و چشمپوشی از این جهت موجب جذب و سازندگی میگردد که آبرو و کرامت طرف مقابل را حفظ کرده و حریمی را که باید در یک رابطه بین طرفین وجود داشته باشد، حفظ مینماید. بدیهی است که هر یک از همسران بدلیل غفلت یا ... ممکن است مرتکب لغزش و خطا شوند. اگر در چنین مواردی نسبت به آن لغزش چشمپوشی نشود و شخصیت و کرامت فرد مورد بیمهری و اهانت قرار گیرد، خواسته یا ناخواسته او را در مسیر جسارتها، برخوردهای غرض آلود و لغزشهای عامدانه سوق خواهد داد. اثر مهم تربیتی تغافل و چشمپوشی این است که شوهر خطاکار، با احساس احترام و اعتمادی که از سوی همسرش مینماید، در جهت جبران لغزشها میکوشد و درصدد برمیآید که اعتماد و حسن ظن همسرش را نسبت به خویش، عملاً تصدیق نماید؛ بنابراین جا دارد در اوّلین فرصتی که انشاء الله پس از آمادهسازی فضای روابط عاطفی خود و همسرتان برای گفتگو به وجود میآورید از همسر خود به دلیل به رخ کشیدن روابط قبلیاش از ته قلب عذرخواهی نمایید و دیگر هرگز به سراغ این قضیّه نروید. مطمئن باشید اگر صداقت خود را به شکلی درست به همسرتان در این ماجرا نشان دهید او نیز به اشتباه بودن چنین رابطهای اذعان خواهد نمود، گرچه هیچ لزومی ندارد که منتظر چنین عکسالعملی در گفتار وی باشید؛ زیرا اگر به نیکی بنگرید نشانههای چنین مسألهای را در عملکرد وی خواهید یافت.
- با همسر خود بر سر جزئیات به توافق برسید و با همفکری یکدیگر به دنبال راهکار مناسب باشید؛ زیرا آنچه باعث بروز اختلاف بین همسران میشود جزییات است نه کلیات. در حقیقت کلیات را همگان میدانند، این جزییات است که به آن توجهی نمیشود؛ بنابراین در مورد ماجراهایی که بین شما و همسرتان به دلیل تماشای برنامه 90 پیش میآید به این نکته توجّه داشته باشید که گرچه ممکن است رفتار وی مخالف خواست شما باشد؛ ولی اگر به نیّت و قصد همسر خود فکر کنید، احساس ناراحتی که از این ماجرا به شما دست خواهد داد، کمتر خواهد شد؛ زیرا به طور قطع همسر شما دشمن شما نیست و در پی آزار دادن شما نیست. به نیّت انجام عمل از سوی وی توجّه نمایید تا رفتارهای او برای شما تا این اندازه آزرانده نباشد؛ زیرا مطمئنیم با یکدیگر بر این کلیّات که 1. ایشان حق دارد برنامه مورد علاقه خود را تماشا نماید و 2. شما حق دارید که فضایی آرام برای یک خواب مناسب در اختیار داشته باشید، توافق دارید، حال میماند جزئیاتی که ضروری است با یکدیگر به توافق دست یابید و با کمک آن به راهکاری عملی برسید. به عنوان مثال شما میتوانید از همسرتان درخواست کنید اندکی صدای تلویزیون را کم کند تا شما در اتاق مجاور استراحت نمایید. برخی مواقع با همسرتان پای برنامه مورد علاقهاش بنشینید و پس از چند جلسه همراهی با وی سر بحث و گفتگو مبنی بر اینکه مثلاً آیتمهای ساعات پایانی 90 جذابیّتی ندارد و... فضا را طوری مهیّا سازید که او نیز برای استراحت مهیّا گردد. گرچه ممکن است این راهکار اندکی زمانبر باشد اما اگر ذهن خود را متمرکز نمایید گزینههای خوبی خواهید یافت. بر فرض هم اگر در بدترین حالت شوهرتان با شما همراهی نکرد اهم و مهم نمایید و ببینید یک شب فداکاری شما برای ممانعت از دلخوری و ... نمیارزد؟!
- سعی نمایید ترس از آینده آنهم تنها به دلیل شباهت ظاهری همسرتان با پدر شما بر روابط شما و همسرتان سایه نیفکند؛ زیرا ترس از آینده نیز مانند افسوس بر گذشته، مایه نگرانی، باعث اتلاف عمر و سد راه فعالیتهای مفید و ثمربخش است. آتیه هر روابط انسانی به وضع کنونی بستگی دارد. مطمئن باشید که اگر از فرصت موجود به درستی استفاده کرده و وظایف امروز خود را به خوبی انجام دهید، علی القاعده فردایی خوب و درخشان خواهید داشت؛ بنابراین اجازه ندهید اینگونه شباهتهای ظاهری بین پدر و همسرتان سایه خاطرات ناخوشایند روابط والدینتان را بر روابط زناشویی شما افکنده و شما را از درک زیباییها، توانمندیها و جلوههای خوش زندگیتان محروم سازد. حضرت عَلِی علیه السلام میفرمایند: «حَلاوَةُ الاْءَمْنِ ینَکدُها مَرُّ الْخَوْفِ وَ الْحَذَرِ»؛ شیرینی آرامش فکر و ایمنی خاطر را، تلخی ترس و برحذر بودن، تیره و کدر میسازد».
- دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمیتوانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام دادهاید که طرف مقابل به خود اجازه دادهچنین رفتار نماید. به عنوان مثال اگر در روابط پدر و مادرتان و یا در روابط مادرتان با خانواده همسرش دقّت نمایید درخواهید یافت که همه ماجرا به فخر فروشی و خودخواهی ادعایی شما در مورد خانواده پدریتان خاتمه نمییابد، بلکه شاید به جرأت بتوان گفت عدم مدیریّت کارآمد رابطه با چنین افرادی که در قالب باج دادن و ... خود را جلوه میدهد نیز در این میان سهمی عمده داشته؛ لذا مطمئن باشید با در پیش گرفتن مهارت جرأتمندی در روابط خود و همسرتان قادر خواهید بود از چنین پیشامدهای ناخوشایندی در روابط خود و همسرتان جلوگیری نمایید؛ بنابراین هیچ ضرورتی ندارد که در گذشته تلخ روابط والدین خود به جستجوی سرنوشت خود و همسرتان بپردازید.
- در مورد شوهر خود به صورت جزئی، دقیق گردید و مراقب باشید دچار خطای استدلال احساسی نگردید؛ زیرا بسیار طبیعی است که رنج زندگی با فردی همچون پدر شما بخواهد شما را در روابط زناشویی با کسی که شباهت ظاهری با وی دارد تا این حد محتاط و نگران سازد؛ بنابراین به نظر میرسد بهتر باشد که با واقعبینی بیشتری با این ماجرا برخورد نمایید و از عدم تأثیرپذیری خود از چنین مواردی مطمئن گردید؛ زیرا اگر اینگونه باشد شما به عنوان فرزند چنین پدری بیش از همه در معرض اتهام خواهید بود، در حالیکه اگر به نیکی بنگرید همانطور که نمیتوان صرف قرابت فامیلی و ... را در قضاوت نسبت به شخصیّت و اخلاق افراد یک فامیل و حتّی یک خانواده به روشنی دریافت، همانگونه نیز نمیتوان به صرف شباهت ظاهری افراد در موردشان قضاوت نمود.
- تا میتوانید خوبیهای همسرتان را ببینید و لیستی از آن تهیّه کنید تا بتوانید روابط بهتری با وی برقرار سازید.
- هیچ فرصتی را برای قدردانی از وی از دست ندهید و بیش از حد لازم با وی مهربان باشید؛ زیرا مردان به این نوع تأیید، تصدیق و ابراز احساسات از جانب همسرانشان نیاز دارند.
- حداکثر استفاده را از شرایط بد بکنید. سعی نمایید چیزهای کم اهمیّت را تشخیص داده و سپس آنها را نادیده بگیرید.
- جهت برقراری رابطه خوب با همسرتان نیز شایسته است توانایی خود را به حدّی ارتقاء بخشید که بتوانید محیط خانواده و نحوه برخورد با همسر خویش را طوری قرار دهید که موجبات آرامش همسرتان را فراهم سازید. بدین منظور رفتار مناسبی که بتواند سطح رابطه شما با شوهرتان را ارتقاء باشد رفتاری است که متأثّر از سه نوع نگرش باشد:
1. نگرش به زندگی: در این زمینه گفتنی است که برخی از افراد به طور کلی نسبت به زندگی دید خوبی ندارند و دائماً به نواقص، مشکلات و کاستیهای شوهر و زندگی خود توجه دارند. طولی نمیپاید که این دسته از افراد نسبت به شوهر خود بدبین شده و این نگرش لطمه بزرگی را به ارتباط میان آنان وارد میکند؛ بنابراین شایسته است در زندگی زناشویی خود متأثر از عقل و تدبیر همیشه به نیمه پر لیوان چشم داشته باشیم.
2. نگرش به ازدواج: نگرش نادرستی( رؤیاها و خیالاتی که شباهت چندانی به واقعیت ندارد) که برخی از افراد در قبل از ازدواج درباره زندگی مشترک و شوهر زندگی خویش دارند، ممکن است مشکلات متعددی را پس از ازدواج برایشان به وجود آورد؛ لذا جا دارد که اگر خدای ناکرده چنین مسألهای در مورد شما هم صادق بوده، هر چه زودتر با شناخت واقعیّتهای زندگی مشترک خود را با شرایط جدید وفق دهید.
3. نگرش به همسر: این که همیشه جایگاه و منزلت خود را در مورد شریک زندگیتان در ذهن داشته باشید، کمککار مناسبی است که به رفتارهایی دست بزنید و از رفتارهایی دوری گزینید که نتیجه آن بهبود و ارتقاء سطح روابطتان با همسرتان میباشد؛ لذا بر طبق آیه 187 سوره بقره، که همسر را به عنوان لباسی برای انسان معرّفی مینماید، سعی نمایید به سبب گفتار، کردار و پندار خود به گونهای باشید که زینت، آراستگی و وقار خاصی را برای همسرتان به ارمغان اورید. در حققیت سعی نمایید موجبات آبرو، عزّت، سربلندی و افتخار همسرتان را فراهم آورید.
با آرزوی زندگی سعادتمند برای شما و همسرتان، دعاگوی شما
المبادَرَهُ اِلی العَفو مِن اَخلاقِ الکِرامِ؛ میزان الحکمه، ج 8، ص 367.
غرر الحکم، ص 381.
« استدلال احساسی» بدین معناست که ما بدون دلیل کافی و تنها به دلیل احساسی که داریم، قضاوت نماییم.
سئوال 9
موضوع: کبمود اعتماد به نفس درپی یک حادثه
سلام من احساس می کنم فردی هستم که کمبود اعتماد به نفس دارم و افسرده ام زمانی این احساس من شروع شد که اثر حادثه ای بینی ام قوسی برداشت وخیلی نافرم شد از آن موقع نمی خواهم زیاد بیرون بروم ودوست ندارم کسی مرا از نیم رخ ببیند وقتی با دوستانم هستم این حس کمتر به من دست می دهد ووقتی با خانواده ام هستم برعکس است دوست ندارم درجمع غریبه ها حضور پیدا کنم وحساسیت بیشترم روی پسرها هست سنم برای عمل جراحی کم است لطفا بگوئید چکار کنم ؟
پاسخ مشاور
*** از همین امروز تصمیم بگیر که عاشق زیباترین ، با اعتماد به نفس ترین و با ارزش ترین فردی که می شناسی شوی ... یعنی خودت.
***پرسشگر محترم؛ همین اشراف شما به وجود این مسأله و طلب راهنمایی، نشان از ذهن زیبا و منطقی شما و گام بسیار بلندی برای رهایی از این مشکل است.
*** افرادی که اعتماد به نفس خود را تنها در ظاهر می بینند ناشی از این است که توانایی ها و قابلیت هایی که دارند را دست کم یا نا دیده می گیرند. به همین دلیل در عرصه های اجتماعی که حضور پیدا می کنند چیزی جز ظاهر خود برای عرضه کردن ندارند و دائم با خود این تصور را می کنند که دیگران به ظاهر من توجه دارند و درباره آن فکر می کنند و از آن جایی که ظاهر خود را نیز کامل نمی دانند (به هر دلیلی) و دست به مقایسه با دیگران می زنند دچار اضطراب می شوند و عدم اعتماد به نفس در آن ها شکل می گیرد. برخی افراد هم به خاطر عدم رضایت از ویژگی های ظاهری خود و دست کم گرفتن توانایی هایشان ترجیح می دهند گوشه نشین شوند و در اجتماع کمتر ظاهر گردند. اگر شما جلوی این تفکرات اشتباه را بگیرید و توانمندیها و قابلیت هایتان را در اجتماع بروز دهید به خودباوری و اعتماد به نفس نیز خواهید رسید. شما نباید روی ظاهرتان زیاد حساسیت به خرج دهید. وقتی افراد یک جامعه را زیر منحنی نرمال ببریم خواهیم دید که اکثر افراد دارای چهره و ظاهری معمولی هستند، درصد کمی زیبا هستند و درصد کمی هم زیبا نیستد.در ضمن زیبایی ظاهری امری نسبی است. هر فردی برای خود تعریفی از زیبایی ظاهری دارد. از دید ما فردی دارای چهره ای زیباست و از دید فردی دیگر همان چهره زیبا نیست. شما نباید به خاطر انحنای بینی تان نگران باشید. افراد فراوانی هستند که مادر زادی دارای انحنای بینی هستند و هیچ احساس بدی هم نسبت به خود ندارند. برای مثال «ژان رنو» (Jean Reno ) بازیگر معروف سینمای فرانسه و جهان، دارای بینی بسیار بزرگ و بدقواره ای است، ولی هیچ کس به بینی او توجهی نمی کند، چرا که در عرصه بازیگری کاربلد است و یکی از بهترین بازیگران دنیاست. حتی گزارشگری از او پرسیده بود که دوست نداری بینی خود را عمل کنی، که در پاسخ گفته بود : من بینی خود را دوست دارم و هیچ وقت شکل آن را تغییر نمی دهم. این نشان از اعتماد به نفس بالای اوست، چرا که می داند توانمندی های اوست که موفقیتش را رقم می زند و نه بینی اش! برخی اوقات هم، ما زیاد نسبت به وضعیت ظاهریمان حساس هستیم (به خصوص دخترها) و فکر می کنیم از لحاظ ظاهری مورد پسند دیگران واقع نمی شویم، در حالیکه واقعیت این نیست و خیلی اوقات این تصوراتمان اشتباه است. ممکن است بینی شما حالت بدی نداشته باشد و شما به صورت اغراق آمیز آن را نافرم می دانید. به هر حال اگر مطمئنید حالت طبیعی بینی تان به هم خورده و مشکل زاست و نمی توانید با آن کنار بیایید، بهترین کار جراحی است و در اولین فرصت می توانید به این کار اقدام کنید.
*** در ادامه مطالبی کاربردی در زمینه دغدغه ای که مطرح کردید، خدمتتان تقدیم می گردد که امید است به شما در این زمینه کمک کند :
جامع نگرى و واقعبینى از پایههاى اندیشه صحیح است و زمانى مىتوان به این مهم دست یافت که جنبههاى مختلف هر پدیده مورد توجه قرار گیرد و از نگرش تک بعدى دورى شود. به هر چیزى نگاه کنید، داراى جنبههاى مثبت و منفى است؛ انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین براى اینکه نگرش صحیح و جامعى - چه از محیط اطراف و چه نسبت به خود داشته باشیم - باید به هر دو جنبه آن توجه کنیم. نقاط قوت چیزى ما را به نادیده گرفتن ضعفهاى آن نکشاند و برعکس نقاط ضعف چیزى، ما را از مشاهده مسائل مثبت و ارزشمند آن محروم نکند.
روانشناسان مىگویند: انسان سالم، کسى است که خود را آنگونه که هست، بپذیرد؛ یعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود را مد نظر قرار دهد؛ زیرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به خود بزرگبینى منجر مىشود و با برجسته کردن نقاط ضعف، احساس کهترى و ناارزنده سازى در فرد به وجود مىآید. انسان پخته و سالم، کسى است که به هر دو جنبه نگاه کند و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد.
* در این زمینه توجه به نکات زیر ضرورى است :
1. باید دید این ذهنیت و تصویرى که از خود دارید، چقدر با واقعیت مطابق است؟! چه بسا افراد با منفى نگرى و نگرش خاصى، نمىتوانند واقع را آن گونه که هست، مشاهده کنند. بایسته است در این باره خوب بیندیشید و از هر گونه مبالغه در این باره اجتناب کنید.
2. به فرض اینکه بینی تان برای خودتان مقبول نباشد، ولى باید دید آیا تمام هستى شما در همین مطلب خلاصه مىشود و هیچ نقطه قوتى در شما نیست!؟ به نظر نمىرسد که از نعمتهاى وجودى دیگرى برخوردار نباشید. اگر فقط اندکى در این باره بیندیشید، صدها خصوصیت مثبت و ارزشمند در خودتان مىیابید که به سادگى، از کنار آن گذشتهاید و توجه چندانى به آنها نکردهاید. بنابراین توصیه مىشود آنها را به یاد آورده و براى خود بازگو کنید و به زبان آورید و یا روى کاغذى یادداشت کنید. به خود بباورانید که من از این امتیازات و ارزشهاى مثبت بهرهمند هستم.
3. زیبایى ظاهرى شاید یک امتیاز محسوب مىشود، اما علت موفقیت، سعادت و خوشبختى انسان نیست. افراد زیادى هستند که از وضعیت ظاهرى چندانى برخوردار نیستند؛ ولى هیچگاه احساس بىارزشى نمىکنند، بلکه احساس خوشبختى و موفقیت دارند و با آرامش زندگى مىکنند و با تکیه بر جنبههاى مثبت و ارزشمند خود بسیار شاد و با نشاط هستند. بنابراین، خوشبختى، مساوى با خوش چهره بودن نیست.
4. بسیارى از شرایط و موقعیتهایى که در آن واقع هستیم، در اختیار ما نیست و بر طبق ذوق و سلیقه و خواست ما شکل نگرفته است و گاهى با آرزوهاى ما مطابقت ندارد و در واقع نمىتوانیم آنگونه که مىخواهیم شرایط و امکانات را تغییر دهیم. اما مىتوانیم خود را با آن موقعیتها منطبق کنیم و با انعطاف و اصلاح نگرش خود و پذیرفتن این واقعیتهاى خارجى به سازگارى با خود و اطراف خود بیندیشیم و عمل کنیم.
* عمل به راهکارهای ارائه شده در زیر می تواند در تغییر نگاه شما موثر باشد :
1. بکوشید ارزشهاى واقعىتان مسائل معنوى باشد و نگرانى شما، بیشتر براى به دست آوردن زیبایىهاى باطنى باشد. به عبارت دیگر توجه شما به حسن سیرت باشد، نه حسن صورت. درباره انواع زیبایىها - اعم از ظاهرى و معنوى - و ارزش و اهمیت هر کدام و نقش هر یک در موفقیت و خوشبختى انسانها، بیشتر بیندیشید و مطالعه کنید. مطمئناً در خواهید یافت زیبایىهاى معنوى بسیار متنوعتر و نقش آفرینى آن در زندگى بیشتر و عمیقتر است.
2. گرچه شاید زیبایى ظاهرى تان (به تصور خودتان) کمی به هم ریخته باشد ؛ ولى مگر همه چیز در زیبایى ظاهرى خلاصه مىشود؟! آیا بهتر نیست به آن نعمتهایى که خداوند در اختیارتان گذاشته، فکر کنید و به جاى غصه خوردن در این مورد شکرگزار باشید؟
3. در روایتى از امامان (علیهم السلام) رسیده است: در مسائل مادى همیشه به کمتر از خودتان بنگرید تا حالت رضایت و شکرگزارى شما بیشتر شود. شما هم همیشه به افرادى فکر کنید که داراى نقص عضوهایى چون نابینایى، فلج و مانند آن هستند ؛ ولى با روحیهاى بسیار بالا زندگى مىکنند. درباره لقمان گفتهاند: بسیار زشت و بدشکل بود ؛ ولى بر اثر کسب علم و معرفت، به درجهاى رسید که بخشى از قرآن به سخنان ارزشمند او پرداخته و سورهاى نیز به نام او است.
- پس شما به جاى اینکه به کمبودها، عیبها و ناکامىهاى خود فکر کنید، به موفقیتها و آن امکاناتى که در زندگى از آن بهره مند بوده و هستید بیندیشید.
- از منفى بافى نسبت به خودتان اجتناب کنید ؛ از کجا معلوم که قیافه شما با همان بینی جذاب نباشد؛ شاید این تفکرات منفى و احساس عدم اعتماد به نفس، باعث شده که شما خود را از نظر قیافه ظاهرى کمتر از دیگران ارزیابى کنید! چه بسا افرادى، به خصوصیات و صفات پسندیده شما (مانند عفت، نجابت و پاکدامنى) غبطه مىخورند. بنابراین خودتان را دست کم نگیرید و هنگامى که به مجالس جشن یا سایر مجالس عمومى مىروید، حتماً به ظاهر خود اهمیت دهید. لباسهاى خوب و زیبا بپوشید و آرایش کنید (البته با رعایت شئونات اسلامى) و به شکل بینی تان فکر نکنید.
4. در فعالیتهاى اجتماعى مثل مسجد، بسیج، کارهاى هنرى دسته جمعى و مانند آن شرکت کنید و از این طریق با افراد شاداب، فعال، متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و براى خود دوستان زیادى به دست آورید.
5. ورزش را جزء ضرورىترین فعالیتهاى خود قرار دهید و هر روز حداقل نیم ساعت ورزش کنید (هر ورزشى که مورد علاقه شماست) ترجیحاً ورزش بدن سازى.
6. از بیکارى و بىبرنامگى اجتناب کنید و اوقات فراغت خود را با مطالعه کتابهاى مفید در زمینههاى علمى و مذهبى پر کنید.
7. به امور معنوى (مثل قرائت قرآن، دعا، نماز و شرکت در مجالس مذهبى) توجه داشته باشید و به این طریق رابطه عاشقانهاى با آفریدگار خود برقرار کنید که بهترین دوست و مونس شما در تنهایى است و درد دل شما را مىشنود.
8. موفقیتهاى گذشته و توانمندىهاى مختلف خود را در ذهنتان مرور کنید.
9. از نظر جسمانى و ظاهرى، خود را با دیگران مقایسه نکنید.
10. هرگاه جلوى آینه قرار گرفتید، داشتن ویژگىهاى مثبت ظاهرى را به خود تلقین کنید.
11. درباره خوشبختى و سعادت مطالعه کنید و خوب درباره ملاکها و معیارهاى آن بیندیشید.
12. سعى کنید افکار خود را اصلاح کنید؛ یعنى تصویرى مثبت از خود درست کنید؛ ریشه و اساس نگرش منفى که شما نسبت به خود پیدا کردهاید، همین خود پنداره منفى است و توصیههایى که شده همه براى این است که شما نگرشى که از خود دارید تغییر دهید.
13. زیبایی ظاهری، امری مطلق نیست، بلکه یک امر کاملا نسبی است. ممکن است فردی کسی را زیبا بداند در حالی که دیگری او را به هیچ وجه زیبا نداند. بنابراین، در مورد ظاهر و زیباییتان، نگران نباشید.
*** مطالعه کتابهاى زیر نیز می تواند برای شما مفید باشد :
1. اعتماد به نفس راه خوشبختی، ژیلا نینوایی
2. اعتماد به نفس برتر، فیلد گیل لیندن
3. راههای غلبه بر اضطراب، دیل کارنگی
4. قدرت تفکر، ژوزف مورفى، ترجمه هوشیار رزم آرا
5. قدرت اراده، محمد حسین سرورى
6. غلبه بر ترس و خستگى، ادوارد اسپنسر
7. آیین زندگى، دیل کارنگى
8. رمز پیروزى مردان بزرگ، جعفر سبحانى
9. پیروزى فکر، مورفى
*** امیرالمومنین حضرت علی (ع) :
آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستین ها را بالا بزن، آن گاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست بکار شده اند.
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید.
سئوال 62 - ارتباط با مادر شوهر
پرسشنامه ها
رمز پیروزى مردان بزرگ
تکنیک خاموشی
مشاوره رهنما
سئوال 61 : لجوج وخودرأی بودن همسر
معرفی کتاب
آموزش خانواده
وقتی کسی را دوست دارید
آیین همسرداری
مشاوره اینترنتی
مشاوره مجازی
سخن روز
[عناوین آرشیوشده]